شرح و تفسیر دشمنی پادشاه جهود با عیسی و عیسویان در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
در میان جهودان ، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب ، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بو که دین و آئین عیسویان را براندازد . او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد . وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد . بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و …
متن کامل حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان یهودیان پادشاهی بیدادگر حکومت می کرد که این پادشاه دشمن عیسی (ع) بود و نصرانیان را سخت شکنجه می کرد و می کشت .
آن دوران ، دوران عیسی (ع) بود یعنی دوره پیامبری آن حضرت برقرار بود و در حقیقت عیسی جان موسی و موسی جان عیسی بود زیرا پیامبران جملگی از یک گوهراند و هیچ فرقی میان آنان نیست .
– در آیه 84 سوره آل عمران آمده است . بگو به خدا ایمان آوردیم و بدانچه بر ما فرود آمده و بدانچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط فرود آمده و بدانچه بر موسی و عیسی نازل شده و بدانچه بر پیامبران نازل گشته است . ما هیچ فرقی میان آنان نگذاریم و بدان گردن نهاده ایم .
آن شاه یهودی که دچار هواهای نفسانی و اغراض شیطانی بود آن دو یار غار و رفیق طریق را از هم جدا کرد یعنی حقیقت واحد آن دو پیامبر را دو گانه پنداشت .
مثال : استاد کاری به شاگرد لوچش می گوید برو از داخل آن اطاق فلان شیشه را برایم بیاور .
– مولانا طبق شیوه معمول خود به تمثیل روی می آورد و می گوید : استادکاری ، شاگردی لوچ و دوبین داشت . روزی بدو می گوید : برو از آن حجره ، فلان شیشه را برایم بیاور . وقتی شاگرد به شیشه نگاه می کند آن را دو عدد شیشه می بیند و به استاد می گوید : اینجا دو عدد شیشه است ، من کدامیک را بیاورم ؟ استاد می گوید : دو شیشه در آنجا نیست بلکه فقط یک شیشه است . شاگرد به علت نقصی که در بینایی داشت همچنان بر حرف خود اصرار می ورزد . استاد می بیند که بحث فایده ای ندارد پس می گوید : حال که دو شیشه است یکی از آن دو را بشکن . وقتی که شاگرد شیشه را می شکند می بیند که دیگر هیچ شیشه ای سالم نماند . پس دانست که نقص در چشمانش بوده است .
– مولانا به اقتضای این تمثیل می گوید : وقتی اغراض نفسانی بر آدمی غالب آید . دید و داوری او تغییر می یابد .
شاگرد لوچ وقتی وارد اطاق شد دید به جای یک شیشه دو شیشه وجود دارد و به استادش گفت : در اینجا دو شیشه هست من کدامیک را نزد تو بیاورم .
استاد گفت : آنجا دو شیشه نیست ، برو دست از دو بینی بردار و اینقدر کثرت بین مباش .
شاگرد گفت : ای استاد مرا مسخره مکن زیرا در اینجا دو شیشه هست نه یکی ، استاد گفت : حالا که چنین است یکی از آن دو شیشه را بشکن .
در واقع در آنجا فقط یک شیشه بود ولی به نظر آن شاگرد لوچ دو تا می آمد و چون آن شیشه را شکست دیگر شیشه ای در میان نبود .
وقتی که شاگرد لوچ یکی از آن دو شیشه را شکست ، آن دیگر هم شکست ، بله ، انسان نیز بر اثر پیروی از هوی و هوس و خشم و غضب دچار کژ بینی و عدم تعادل روحی و فکری می شود .
خشم و شهوت موجب لوچی دیده باطنی شخص می شود و در نتیجه روح را از حالت تعادل و توازن خارج می کند . یعنی هر کس که اسیر خشم و هوای نفس شود به دیده باطنی اش چنان خللی وارد آید که واقعیت را نبیند .
همینکه آدمی گرفتار اغراض نفسانی شود هنر دیگران را نمی تواند ببیند زیرا که از جانب دل او حجابهائی پدید آید و در برابر دیده گانش قرار گیرد و در نتیجه از دیدن فضائل اهل فضل محروم می گردد .
مثال ، وقتی که قاضی طمع رشوه داشته باشد چگونه می تواند حق ستمدیده ناتوان را از ستمکار بستاند .
– نیکلسون می گوید : دلی که اراده و میل نفس و خودبینی بر او مسلط است چونان قاضی فاسد از درک حقیقت عاجز است .
آن شاه از شدت خشم و کینه جهودوار خود چنان دیده باطنی اش لوچ شد که پرودگارا تو خود ما را از آن خوی زشت در پناه خودت گیر .
آن شاه بیدادگر صدها هزار از مومنان مسیحی را بی هیچ گناهی کشت به این خیال که منم حافظ دین موسی .
دکلمه دشمنی پادشاه جهود با عیسی و عیسویان
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
با تشکر از زحماتتون جهت اعتلای فرهنگ و هنر غنی کشورمون
خدا خیرتون بده با این کار پسندیده
سلام
وب سایتتون عالیه
امیداورم همیشه موفق باشید
سلام
از مطالب خیلی حوبتون بی نهایت سپاسگزارم.
لطف بزرگی در حق مردم این کشور نمودید.