حکایت هندو که با یار خودش جنگ می کرد بر کاری در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت هندو که با یار خودش جنگ می کرد بر کاری

چهار نفر هندی به مسجدی وارد می شوند و به نماز می ایستند . در اثنای نماز مؤذنی وارد می شود . یکی از آن چهار تن در وسطِ نماز به حرف می آید و به او می گوید : مگر وقتِ نماز شده است ؟ رفیق او در اثنای نماز این حرف را می شنود و برای اینکه وی را متوجه کار خلافِ خود کند به او می گوید : حالا که وسطِ نماز حرف زدی ، نمازت باطل است . هندی سومی به دومی می گوید : عمو جان چرا به رفیقت طعنه می زنی ، نمازِ خودت هم باطل است . هندی چهارمی هم می گوید : به حمدالله که من مانند شما سه نفر به خطا دچار نشدم و نمازم باطل نشده است .

نظیر ای حکایت ، داستانی است در اخبارالزمان مسعودی : در خبر است که کاروانی در سرزمین نسناس ها فرود آمد و یکی از آنان را که فَربِه بود شکار کردند و سر بردیدند و پختند ، هنگامی که نشستند آن را بخورند ، نسناسی که در نزدیکی آنان خود را پشتِ درختی پنهان کرده بود گفت : چون او سَرو خورده فَربِه شده است . پس آنان جای وی را یافتند و او را گرفتند و سرش را بریدند . نسناسی دیگر که در پسِ درختی نهان بود گفت : اگر عقل می داشت خاموش می شد و دَم فرو می بست . او را نیز گرفتند و سَر بریدند . آنگاه نسناسی دیگر که در شکافِ زمین نهان بود گفت : زهی بر من که دَم فرو بستم . او را نیز گرفتند و سَر بریدند و آن نسناس ها را غذای خود کردند .

مولانا در این حکایت طنزآمیز ، نادانی و خودبینی کسانی را نقد می کند که دیگران را به خاطرِ عیب و اشتباهی سخت نکوهش می کنند و نمی دانند که همان عیب و اشتباه در خودِ آنان نیز هست و چه بسا خطای نکوهشگر بیشتر از خطای نکوهش شنونده باشد . چنانکه عیسی (ع) در انجیل متّی فرماید : که خَسی را در چشم برادرتان می بینید ولی چوبی را در چشمِ خود نمی بینید .

***


شرح و تفسیر اشعار ” حکایت هندو که با یار خودش جنگ می کرد بر کاری ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

بخش یکم : رفتن چهار هندی به مسجد جهت اقامه نماز

بخش دوم : قصد کردن ترکان به کشتن مردی برای ترس دیگری

بخش سوم : بیان حال خودپرستان و ناشُکران در نعمت وجود انبیاء

Tags:
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago