شرح و تفسیر غزل شماره 76 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای دوست ، همنشینی با یاران موافق همچون بهشت ، دلنشین و مواجهه با دوستان ناساز همچون جهنّم ، سوزان و تباه کننده است . [ صحبت = مصاحبت ، همنشینی / نامتناسب = ناساز ، بدخو ]
هر نفسی که در پیش یاری عزیز می کشی ، آن را غنیمت بشمار ، زیرا نتیجۀ زندگی آن نفس و لحظه است . [ دَم برآوردن = نفس کشیدن / دریاب = غنیمت بدان ]
هر کس که چشم و گوش و دهان داشته باشد ، آدم نیست . چرا که بسیاری از دیوها هم در توهّم انسان به شکل آدمیزادند . [ آدمی = آدمیزاد ، انسان / دیو = شیطان ، موجودی است وهمی و هولناک که او را به صورت انسانی بلند قامت و زشت و دارای شاخ و دُم تصوّر کرده اند که قادر به انجام کارهای فوق العاده ای است . در اینجا منظور آدم پلید و شیطان صفت است . ]
کسی که خوش باطن و زیبا چهره باشد ، آدم است . بقیه کسانی که چنین ویژگی هایی ندارند ، در عالَم ، موجوداتی زاید و بی مصرف هستند . [ حشو = اَگنه ، زاید و بی مصرف ، آنچه از قسم پنبه و پشم و جز آن در بالش و لحاف و جامه پر کنند ، در اینجا به معنی مردم پست و فرومایه ]
هرگز در دنیا جز بر لحظه ای که دو یار موافق رویاروی شوند و به هم نگرند ، حسرت نبرده و حسادت نورزیده ام . [ دو روی یار موافق = دو صورت یار هم دل و سازگار / در هم = با هم و با یکدیگر ]
آن انسان های بی ذوقی که در بهاران به باغ و صحرا نمی روند ، بوی خوش بهار بر آنان حرام شده است . [ ربیع = بهار / مُحرَّم = حرام شده ]
آن انسان سنگدلی را که از دیدن محبوب زیباروی چشم ببندد ، نصیحت مکن ، زیرا نادانی در او صفت راسخ و محکمی است . [ خوب = زیبا / نیک = قید است ، سخت ، بسیار ]
همه در این امر متّفق القول اند که در دنیا آرامشی وجود ندارد ، یا اگر وجود داشته باشد ، فقط در کنار دوست هم دل و رازدار است . [ آرام = امنیّت و آرامش / به اتّفاق = به نظر و عقیدۀ همه / مجاورت = نزدیکی ، همسایگی / محرم = هم دل و رازدار ]
اگر در دل مجروح عارفان و عاشقان خون تازه وجود داشته باشد ، یعنی اگر زخم دل آنان تازه باشد . به محض اینکه چهرۀ دوست را مشاهده کنند . این دیدار مرهم دل بیمار آنان خواهد شد . [ خون تازه = خون جهنده و گرم / ریش = زخم / دیدار = چهره / مرهم = دارویی که بر جراحت نهند . ]
نعمت های دنیوی نیکوست ، ثروت گرانقدر است و جسم آدمی ارزشمند . امّا یک دوست موافق بر هر چیز دیگری ترجیح دارد . [ رفیق = یار و دوست / مقدّم = برتر ]
انسان بخیل برای به دست آوردن ثروت در تمام طول سال غمگین است ، امّا سعدی با دیدن روی دوست در تمام روزها شادمان است . [ ممسک = امساک کننده ، بخیل ، خسیس / خرّم = شادمان ، خوش وقت ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…