شرح و تفسیر غزل شماره 30 دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر غزل شماره 30 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
زلف جانان هزار دل را به یک تار موی خود گرفتار کرد و راهِ هزار چاره گر را از چهار جانب ببست . یعنی از هیچ طرف امکانی برای چاره نگذاشت . [ تار = موی و گیسو . چاره گر = چاره کننده . چارسو = چهار جانب ]
برای اینکه هر کسی به امید بوی خوشی جان دهد . نافۀ زلفش را باز کرد . اما مرادِ کسی را نداد . یعنی کسی را در بر نگرفت و با بوی خوش زلفش را معطر نکرد . [ نافه = غلاف مشک را گویند . آرزو = در اینجا به معنی مراد است و درِ آرزو ببست یعنی مراد کسی را نداد ]
برای آن دیوانه شدم که نگارم چو ماه نو ابروی هلالی خود را نشان داد و عرض جمال نمود و مستتر شد . یعنی گاه اظهار و گاه اخفا کردنش دیوانه ام کرد . [ شیدا = دیوانه . نگار = محبوبه . جلوه گر = عرض جمال . رو ببست = رویش را مستور کرد ]
ساقی باده های رنگارنگ به پیاله ریخت و یا ، ساقی باده را با چند فن و حیله به پیاله ریخت . حالا تماشا کن این نقوش غریبه که در پیاله ظاهر شد همان نقوشی است که در کدو بسته .
عجبا ، چه نفاق و چه جرم کرد صراحی ، که خون خم با نعره ها و یا با نغمه های قلقلش در گلویش بسته شد که قادر به تکلم نیست . یعنی فقط قلقل می گوید و قادر به کلام دیگر نیست . خلاصه یک کار ناشایسته کرده است که خون خم یعنی شراب در گلویش گیر کرده همانطور که لقمۀ طعام یا شراب در گلوی انسان گیر می کند . همین است که به جز قلقل به کلام دیگر مجال ندارد . [ غمزه = اشاره چشم است ولی اینجا به معنی نفاق آمده است . صراحی = از ظروف خمر است . خم = خمره . نعره = فریاد ]
مطرب با چه نغمه به روی اهل وجد و حال که در حالت سماع بودند . درِ های و هوی را بست . یعنی فریاد و فغانشان را قطع کرد . حاصل کلام : نغمۀ مطرب به قدری به اهل وجد و حال اثر کرد که های و هوی خود را ترک کردند و به استماع نغمۀ او مشغول شدند . و یا اینکه ، مطرب در حالی که خود در پردۀ سماع بود به روی اهل وجد و حال درِ های و هوی را ببست و به نغمه سماع خود مشغول شان ساخت . [ مطرب = کسی که با ساز و آواز موجب سرور می گردد . پرده = مراد پرده های نغمات است چون عراق ، اصفهان و حجاز . ]
ای حافظ ، هر آن کس که بدون عاشق شدن طالب وصل ، و بدون تحمل رنج و محن و غموم عشق ، راغب وصل گشت . برای طواف کعبۀ دل ، احرام را بی وضو بست . یعنی دل که بیت الله می باشد و نیت به زیارت آن بدون طهارت بی حاصل است . پس بدون کشیدن درد و غم عشق ، طالب وصلت جانان بودن هم بی نتیجه می باشد . [ نورزید = فعل ماضی از مصدر ورزیدن . طوف = گشتن به دور چیزی ]
دکلمه غزل شماره 30 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…