شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
از من طاعت و اطاعت و عهد و پیمان طلب مکن . یعنی اینها را از من انتظار نداشته باش . زیرا که من از روز ازل به باده نوشی مشهور شدم . خلاصه اعمال شایسته به زُهّاد و عباد را از من مخواه . ای اهلِ ظاهر ، من پیرِ رند باده نوش شدم و آنچه مطلوب تو است از من ساخته نیست . [ مطلب = مخواه . طاعت = عبادت . پیمان = قول و قرار . الست = آیا نیستم ؟ ولی در اینجا منظور از روز الست ، روز ازل است ]
من آن دَم که از چشمۀ عشق وضو گرفتم به تمام امور دنیوی چار تکبیر زدم . یعنی من از آن زمانی که عاشق گشتم غیر از عشق جانان هر چه را که رنگِ تعلق پذیرد به کل ترک کردم و فقط عشق جانان را قبول کردم . [ چار تکبیر = نماز مَیّت دارای چهار تکبیر است و اصطلاحاََ هر چیزی که ترکش به کُل لازم باشد . گویند چار تکبیر زدم یعنی از آن گذشتم ]
مِی بده تا تو را از سِرِ قضا و قدر آگاه کنم که به روی که ، عاشق شده ام و از بوی که مست گشته ام . یعنی باده بده تا مست شوم و بی اختیار راز نهانی را فاش سازم و یک یک بگویم که عشق و عاشقی یعنی چه . و به که عاشق شده ام و به بوی که مست گشته ام . زیرا باده جوهری است که هر چه در دل باشد همه را ظاهر می کند . مشهور است که گویند : هر چه در بیداری فکر کرده در مستی خواهد گفت .
در تحمل بارِ عشق ، کمر کوه کم است و از کمرِ مور ضعیف تر است . یعنی در تحملِ بارِ عشق ، ای عاشقی که بادۀ عشق جانان را نوش کرده ای از درِ رحمت جانان ناامید مباش . یعنی در حالی که بارِ گران عشق جانان را کوه ها تخمل نمی کنند . ای عاشقی که بادۀ محبت جانان را نوش کرده ای ، تو تحمل کن و از مرحمت و شفقت جانان نومید مباش . البته تحمل رنج عشق ، تو را به جانان واصل می کند و وصلتِ جانان را برایت میسر می سازد . [ اینجا = مراد عالم عشق است . کوه = اشاره است به آیه 72 سوره احزاب که می فرماید : « ما بر آسمان و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم . همه از تحمل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان بپذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود » ]
غیر از چشمان مستانۀ جانان که خدا نکند چشمِ بَد به آن برسد . در زیر این فلک پیروزه ، کسی آسوده و راحت ننشست . یعنی چشم جانان هر کاری که بکند از قبیل ریختن خون عشاق و مجروح ساخت دلِ آنها و سایر ستم هایی که از وی صادر می شود . هیچکس توانایی آن را ندارد که نسبت به عمل جانان اعتراض کند و با این وصف همیشه هم در ذوق و صفاست . اما غیر از او هر کس مکافات عمل خود را می بیند . [ مرساد = از مصدر رسانیدن است . در اینجا مراد دعا است به معنی خدا نکند که چشم بد بزنندش . طارم = سقف . فیروزه = اسم سنگی است لاجوردی رنگ . طارم فیروزه = در اینجا مراد ، فلک است ]
جان فدای دهن او باد که در باغ عالم نظر ، چمن آرای جهان یعنی خداوند ، غنچه بهتر این نبست . یعنی از دهان تو شیرین تر و موزون تر و مطبوع تر در باغ عالم ، دهانی خلق نشده است . [ فدا = قربان . باغ نظر = باغ عالم نظر . غنچه = شعرای عجم در اشعار خود دهان را به غنچه تشبیه می کنند ]
حافظ از دولت عشق تو سلیمان شد که به وحوش و طیور و ریاح حکم می کرد . و مقصود خود را اینطور گوید : از وصل تو در دستش غیر از باد چیزی نیست . یعنی از وصالت به کُل محروم است .
دکلمه غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
سپاسگزارم
بسیار عالی سپاس