شرح و تفسیر غزل شماره 21 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
اگر پادشاهی به فقیری درمانده التفاتی کند ، چیزی از مقام و ارزش او کاسته نمی شود . [ تفاوت = عیب و نقص (لغت نامه) / التفات = توجه و عنایت ]
به جان دوست سوگند می خورم که حتّی دشمن هم از اینکه در به روی آشنا ببندند و او را از دیدار محروم سازند خشنود نیست . [ به جان دوست = قسم به جان دوست ]
بی تردید روا نیست که خدم و حشم فرمانروایان ، بی نوایی را از درگاه پادشاه برانند . [ مگر = همانا ، به تحقیق / خیل خانه = خانه و دودمان ، محل اقامت خدمتکاران و دربانان ]
و چنانچه تو ستم بورزی ، نظر ما در باب تو تغییر نمی کند و در ازای هر جفای تو ، هزار شکر به جای خواهیم آورد . [ دگر شدن = تغییر یافتن ]
همه مردم برای تنِ خویش سلامت و عافیت می طلبند . برعکسِ من که بلا را با نهایت میل می پذیرم . [ سلامت نَفس = سلامت تن ، ایمنی / خلاف من = بر خلاف من ، بر عکس من ]
کسی که در تمام زندگانی خویش ، سرِ خود را به درِ سرایی نکوفته و عشق را تجربه نکرده باشد ، سخن و ماجرای عشق را درنمی یابد .
نیروی خیال ، همۀ عالَم را زیر پا گذاشت و سرانجام به محضرِ تو بازگشت . زیرا این محضر را بهترین مکان برای جولان یافت . یعنی جز تو چیزی در خیال نمی گنجد و تو بهترین دست مایه خیال هستی . [ خیال = فکر و اندیشه ، وَهم و گمان ]
سرت را در همنشینی با درماندگان فرود آور ، نه از آن روی که تسلیم آنان گردی . بلکه از آن جهت که آنان مجال و افتخار بوسیدن خاکِ پایی بیابند .
جامه ای نیکوتر از این می توان برای بدن یافت . امّا بدنی به این نیکویی نمی توان در جامه ای دید . [ قبا = جامه ای بلند که جلو آن تا پایین باز است و معمولاََ با بند و قیطان بسته می شود ]
اگر تو روی لطیف و جمیل خود را نپوشانی ، هرگز در پارس ، پرهیزگاری باقی نخواهد ماند . [ لطافت = نرمی و لطف ، طراوت و تازگی / حُسن = جمال و زیبایی ]
تو را به جان خود سوگند می دهم که فراق و جدایی ات را به سانِ بارِ گران بر دل مجروح من مگذار ، درست همانطور که پشّه ای ناتوان نمی تواند سنگ آسیایی را حمل کند ، تحمل باز جدایی تو برایم مشکل است . [ ریش = آزرده ، مجروح ]
دیگر شخص وفاداری چون من یافت نمی شود . زیرا عهد و پیمان خویش را به جرم بی وفایی پیمان شکنان ترک نخواهم کرد .
اگر دعا و درخواست سعدی را بشنوی ، زیان نخواهی کرد . زیرا احتمال دارد که دعا پاسخ مناسب بیابد و روا گردد . [ دعا = خواندن جمله های مأثوره ، نیایش ، درخواست ، مدح ، تضرع / یحتمل = احتمال دارد ، ممکن است / اجابت = پاسخ دادن ، قبول کردن ، برآوردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…