شرح و تفسیر غزل شماره 14 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
امشب این طبلِ نا به هنگام را تندتر می نوازند یا خروس در تشخیص وقت دچار خطا شده است ؟ [ سبکتر زدن = شتابان و زودتر زدن ( لغت نامه ) / بام = صبح ، بامداد ]
این بخش از عُمر که به غارت رفت ، لحظه ای بود یا شبی که ما لب بر لب معشوق نهادیم و مجال برگرفتن کام نیافتیم ؟ ( هر چه بود شبی کوتاه و زودگذر بود ) . [ تاراج شدن = به غارت رفتن / همچنان = هنوز ، سعدی در اینجا شبِ وصل را که بسیار زود گذر است ، توصیف می کند / کام = مراد ، آرزو ]
هم گشاده روی و هم شرمسارم ، هم خوش دل و هم اندوهگین ، و به دلیل این تناقض عاشقانه نمی توانم از عهدۀ این همه لطف و بخشش بدر آیم . [ تازه رو = خوش رو و گشاده رو / از عهده چیزی بیرون آمدن = تاوان دادن ، کاری را بر حسب دلخواه انجام دادن ، بر انجام دادن کاری توانا شدن / انعام = نعمت دادن ]
اگر گام هایت را بر سرم نهی ، با این کار به من شرافت و افتخار خواهی بخشید و من برای تلافی و عذر خواهی از این لطف جز سر نهادن به پایت کاری نمی توانم کرد . [ تشریف = در زبان فارسی به معنی خلعت است که امرا و سلاطین به کسی دهند برای بزرگ گردانیدن او ( لغت نامه ) / تشریف دادن = مشرف کردن ، افتخار دادن ، تعبیری برای رفتن بزرگتر به خانه کهتر ( فرهنگ نامه شعری ) / دانستن = توانستن / اقدام = جمع قدم به معنی گام ها ]
از آنجا که بختِ خوش پایان ، با ما یکسره از درِ صلح درآمده است . بگذار بدگویِ بدسرانجام در این درد بمیرد .
سعدی انگشت نمای جهانیان شد . بگذار صوفی و مردم عوام بدانند که او بت پرست است و چنین بت هایی را می پرستد . [ علم شدن = مشهور و معروف شدن ، انگشت نما گشتن / عامی = جاهل و بی سواد (لغت نامه) / اصنام = جمع صنم به معنی بت ها ]
صوفی = پیرو طریقت تصوّف ، در معنی این کلمه و چگونگی انتساب و اشتقاق آن ، اقوال ، مختلف و عقاید ، متفاوت است . عده ای آن را از صفا و عده ای از صوف ( = پشم ) به مناسبت پشمینه پوشی و عده ای سوفیای یونانی به معنی حکمت و عده ای از صفه و اصحاب صفه می دانند . ( فرهنگ اشعار حافظ )
مراد از صوفیان ، واصلان و کاملانند که در کلام مجید عبارت از ایشان به مقربان و سابقان کند . نه جماعتی که به مجردِ رسمی و مطلقِ اسمی از دیگران متمیّز و مخصوص باشند . چه هر که به درجۀ مقرّبانِ حضرت جلال و سابقان صفِ کمال رسید ، اکابر طریقت و ارباب حقیقت او را صوفی خوانند . خواه مترسّم بود به رسمِ صوفیه و خواه نه . و مشهور و معروف در میان مردم آن است که اسمِ صوفی بر کسی اطلاق کنند که مترسّم بود به رسمِ صوفیان ، و متلبّس به زیّ ایشان اگر اهلِ حقیقت بود و اگر نبود . ( مصباح الهدایه ، ج 4 ، به نقل از شرح اصطلاحات تصوّف )
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…