شرح و تفسیر غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی

متن کامل ابیات 1 الی 9

1) گر صبر دل از تو هست و گر نیست / هم صبر که چاره دگر نیست

2) ای خواجه به کوی دلستانان / زنهار مرو که ره به در نیست

3) دانند جهانیان که در عشق / اندیشه عقل معتبر نیست

4) گویند به جانبی دگر رو / وز جانب او عزیزتر نیست

5) گرد همه بوستان بگشتم / بر هیچ درخت از این ثمر نیست

6) من درخور تو چه تحفه آرم ؟ / جان است و بهای یک نظر نیست

7) دانی که خبر ز عشق دارد ؟ / آن کز همه عالَمش خبر نیست

8) سعدی چو امید وصل باقی است / اندیشه جان و بیم سر نیست

9) پروانه ز عشق بر خطر بود / اکنون که بسوختش ، خطر نیست

شرح و تفسیر غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی

گر صبر دل از تو هست و گر نیست / هم صبر که چاره دگر نیست


اگر دلم بتواند دوری تو را تحمّل کند یا نکند ، چارۀ دیگری ندارد و فقط باید در این راه شکیبایی پیش گیرد .

ای خواجه به کوی دلستانان / زنهار مرو که ره به در نیست


ای سرور ، بر حذر باش از اینکه به سر منزل معشوقان گام نهی ، زیرا رهایی از آنجا ممکن نیست . [ خواجه = لقبی برای وزیران ، آقا و سرور ، شخص بزرگ و مهتر / زنهار = شبه جمله است ، امان ، البتّه / دلستانان = کنایه از معشوقان دلربا و زیبارو / ره به در نبودن = کنایه از راه فرار و گریزگاهی وجود نداشتن  ]

دانند جهانیان که در عشق / اندیشه عقل معتبر نیست


تمام مردم دنیا می دانند که آنچه عقل برای رهایی از عشق می اندیشد ، اعتباری ندارد .

گویند به جانبی دگر رو / وز جانب او عزیزتر نیست


همه به من می گویند او را رها کن و به جانبی دیگر روی آور . امّا باید دانست که عزیزتر از جهتی که به او منتهی می شود ، جانب و جهتی یافت نمی شود .

گرد همه بوستان بگشتیم / بر هیچ درخت از این ثمر نیست


سراسر باغ و بوستان را زیر پای گذاشتم ، امّا هیچ درختی را ندیدم که چون تو برومند باشد . [ ثمر = میوه ]

من درخور تو چه تحفه آرم ؟ / جان است و بهای یک نظر نیست


من چه ارمغانی می توانم به تو بدهم که شایستۀ تو باشد ؟ چرا که من تنها جانی دارم و جان هم بهایی ندارد تا برای یک بار نگریستن به تو نثار شود . [ درخور = لایق و سزاوار / تحفه = ارمغان و هدیه / بهای یک نظر = ارزش یک نگاه و دیدن ]

دانی که خبر ز عشق دارد ؟ / آن کز همه عالَمش خبر نیست


می دانی چه کسی از عشق آگاه داست ؟ کسی که تنها از دوست آگاهی دارد و جز او به چیزی نمی اندیشد و از هیچ چیز خبر ندارد .

سعدی چو امید وصل باقی است / اندیشه جان و بیم سر نیست


ای سعدی ، از آنجا که هنوز امید رسیدن به دوست در ما زایل نگشته است ، بنابراین ترسی از جان باختن و سر در انداختن نداریم / [ اندیشه = بیم و ترس ]

پروانه ز عشق بر خطر بود / اکنون که بسوختش ، خطر نیست


پروانه در اثر عاشق بودن گرد سر شمع می گشت و در معرض خطر قرار داشت ، امّا اکنون که عشق او را سوزانید ، دیگر هیچ خطری او را تهدید نمی کند .

شرح و تفسیر غزل 115 شرح و تفسیر غزل 117

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 116 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار
Tags:
فقیه

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago