شرح و تفسیر غزل شماره 10 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
از قول مریدان : دیشب پیر ما از مکه به شهر قیصریه آمد ( اهل شهر قیصریه تمام کافرند ) پس شیخ ما به میان کفار آمد و مراد از میخانه همین است . ای یاران طریقت حالا چاره ما چیست . ( دوش = در لغت به معنی دیشب ولی در اینجا سابق و گذشته معنی می دهد . مسجد = در اینجا مراد مکه است )
– سه بیت این غزل به قصه شیخ صنعان یعنی عبدالرزاق یمنی تلمیح است در شرح قصه شیخ مذکور به زبان ترکی کتابی نوشته شده ولی در زبان فارسی فقط شیخ عطار در کتاب منطق الطیر خود در باره شیخ صنعان داستانی مفصل به رشته نظم درآورده است . خواجه حافظ غیر از این غزل در چند غزل دیگر نیز راجع به این قصه تلمیحاتی دارد که انشاءالله در جای خود می آید . در این غزل الفاظ «ما» که ردیف واقع شده ، از جانب مریدان شیخ صنعان است .
مریدان شیخ صنعان با هم مشاوره می کنند که پیر ما عاشق دختر ترسا گشت و باده نوشید و انواع منهیات را مرتکب شد و بلکه به قول شیخ عطار کافر شد پس از این به بعد حال ما چطور خواهد شد . بعضی از مریدان گفتند که برگردیم به مکه ولی بعضی گفتند : « ما مریدان روی سوی کعبه چون آریم چون ، روی سوی خانه خمار دارد پیر ما » و گفتند که پیر ما مرتکب فسق و فجور شده است و حتما در این کار یک حکمت است پس باید صبر کرد تا حق تعالی چه کند .
در میخانه کافران ما هم با پیرمان هم منزل شویم . زیرا در روز ازل قضا و قدر ما اینطور واقع شده است . سه بیت اخیر تلمیح به قصه مذکور است . ( خرابات = میخانه . مغان = مطلقا به معنی کافران . خرابات مغان = میخانه کافران )
اگر معلوم عقل می شد که دل در زلف جانانه چه ذوق و صفایی دارد . عقلا تماما دیوانه می شدند . یعنی خود را به دیوانگی می زدند یا تظاهر به دیوانگی می کردند برای اینکه به زیر زنجیری که دل گرفتار آن است بروند .
روی زیبای تو برای ما از لطف و لطافت یک آیت یعنی یک علامت فتح و کشف کرد . از آن جهت است که در تفسیر ما جز لطف و خوبی چیز دیگر نیست .
حاصل معنی : هر چه تا کنون از تو دیده ام سراسر لطف بوده و خوبی و غیر این چیز دیگری نبوده . یعنی سراسر لطف و احسان بوده پس همین است که هر سخن ما لطف است و خوب .
آیا آه سوزناک همچون آتش و سوز و گداز ناله سحرگاه ما شبی بر دل سنگین تو اثر خواهد کرد . ( شبگیر = واقعه ای که در شب اتفاق می افتد )
ای حافظ ، تیر آه ما از فلک می گذرد . ما را با فریاد و فغان خود رنجیده مکن و بر خود رحم کن و از تیر آه ما حذر کن وگرنه تو را نابود می کند .
دکلمه غزل شماره 10 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…