شرح و تفسیر غزل شماره 1 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ساقی ، باده به یک یک اهل مجلس بده و آن وقت به من بده زیرا عشق جانان در ابتدا به نظر ساده آمد اما در آخر مشکلات زیادی در آن پیدا شد . [ زیرا به کسی که دل دادی و عشق ورزیدی ابتدا نسبت به تو انواع ملایمات را نشان می دهد اما بعد شروع می کند به استغنا ، عاشق بیچاره هم تحمل استغنا را نیاورده . برای تسلی آلام درونی خود گاه به باده و زمانی به افیون و قهوه مبتلا می شود که اندکی دل دیوانه خود را آرام کند . ( اَدِر = به گردش درآوردن ، کاس = جام ، ناول = به کسی دادن ) ]
به سبب بوی خوش یا به امید بوی مشک که صبا آن را از زلف پر چین و شکن یا از طره تابدار جانان می آورد چه خون ها که در دلها افتاد . یعنی دلها را پر از خون کرد و سبب خون شدن دلها انتظار طولانی است . چه صبا در گشودن پیچ و تاب زلف مجعد جانان درنگ می کند و باعث اضطراب خاطر عشاق می گردد . [ جعد = موی مجعد یعنی مویی که به شکل جلقه زنجیر باشد . تاب = در اینجا به معنی چین و شکن است . نافه = نافه مشک یعنی غلاف مشک ]
در منزل جانان برای من زندگی راحت وامن چگونه میسر است یعنی میسر نیست چونکه هر آن و هر نفس ، جرس آگاه می کند که بارهایتان را بربندید و هر چه زودتر به جانان واصل شوید ک فرصت غنیمت است . [ جرس = زنگ البته از نوعی که به گردن شترها می بندند ]
– منزل ، محل نزول یا خانه و مسکن ، به قیاس منزلها که در بیت بعد آمده ، اینجا نیز مرادش منازل است و لکن به ضرورت وزن شعر به صورت مفرد بیان کرده است . زیرا که راه وصول به جانان منحصر به یک راه نمی شود بلکه منازل متعدد لازم است . به این معنی که عاشق برای وصول به جانان باید رنج و محنت زیاد بکشد و مراحل سخت بگذراند تا قدر وصل معشوق را بداند و کمر به خدمتش بربندد .
اگر پیر مغان یعنی باده فروش به تو گوید که اسباب عبادت و سجاده را با شراب آلوده کن . سخنش را قبول کن و اوامر او را به جا بیاور . زیرا که پیر مغان ، سالک مرتاص طریق باده نوشان است و از عادات و رسوم میخانه ها بی خبر نیست . چه هر روز عرفای کاملی را به سر منزل مقصود راهنمایی می کند و از رسوم رندان کاملا آگاه می باشد و طبیعت و مشرب همه سالکین را خوب شناخته است . پس پیروی و اطاعت از اوامر او لازم و ضروری است و تخلف از دستورات وی موجب ندامت جبران ناپذیر می گردد . زیرا در امر ندامت خماری حکمت عظیم وجود دارد که آن حکمت را فقط پیر و امثال او می داند . [ مغان = جمع مغ به معنی کشیش و متصدی آتش و مطلقاََ به کافر ، مغ گویند . و مراد از پیر مغان ، بزرگ و رئیس مغان است . ]
ظلمت شب هجران و ترس از رقیب و خوف غرق شدن در گرداب فراق ابدی . این است وضع و حال ما ، پس کسانی که به ساحل وصال رسیده اند . دیگر نه غم اغیار دارند و نه خوف انفصال از معشوق . پس چگونه می توانند حال ما را دریابند . [ بیم = خوف و ترس ، گرداب = محلی که آب به دور خود می چرخد ، هایل = مشتق از هول به معنای ترس ، سبکبار = کنایه از اشخاص آسوده و بی خیال ]
چون تمام افعال و اعمالم به مقتضای میل و مراد و خواهش دل خودم بوده . یعنی متوجه حصول مراد و دلخواه خودم بودم و مقید حصول مراد جانان نبودم و پیوسته حصول مرادجانان را بر مراد و میل خودم مقدم نمی دیدم . این است که بالآخره کارم به رسوایی و بدنامی منحر شد . [ خودکام = کسی که همه کارها را به مقتضای میل و مطابق دلخواه خود انجام دهد . بدنام = رسوا ]
منظور بیت : مقتضای عشق و محبت بدست آوردن خاطر جانان است و برای نیل به این مقصود باید مال و جان را ترک گفته و خدماتی که شایسته مقام جانان باشد با کمال رعایت ادب به جا آورد . حتی به موقع باید از اقارب و متعلقات هم چشم پوشید . خلاصه برای تقرب به درگاه دولت و سدّۀ سعادت جانان باید التزام آستان جانان را همیشه رعایت کرد . پس مصراع دوم را ضرب المثل برای مضمون مصراع اول آورده و می گوید : کی مخفی می ماند سِرّی که آن را در مجمع و محافل گویند یعنی البته نمی ماند . هلالی در این باره گوید : بعد از این راز هلالی نتوان ساخت نهان / که به هر خلوت ازو انجمنی ساخته اند .
ای حافظ اگر می خواهی به آنچه که دوست داری برسی . دنیا ترک کن یعنی در راه وصل معشوق همه چیز خود را بذل کن و در راه خدمتش صرف نمای . چه مراد از ترک دنیا ، ترک اموال و اسباب و بطورکلی علایق دنیوی است . زیرا بزرگترین وسیله وصل معشوق ، گذشت از مال و پس از آن بذل نفس است و کسی که از این دو صرف نظر نماید شایسته خدمت می باشد و از این ها که بگذریم آن وقت مقام علم است و معرفت . و در یک کلام ، اگر طالب آسایشی ای حافظ ازو غافل مشو . [ تلق = کسی را دیدن ، تهوی = دوست داشتن ، دع = ترک کردن ، اهمل = فراموش کردن چیزی ]
دکلمه غزل شماره 1 دیوان حافظ شیراز ی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
سلام
خیلی سایت سازنده و مفیدی دارین بسیار ارزشمند قدردان زحماتتون هستم
با سلام ؛به نظر بنده جناب حافظ منظورش از ایهاالساقی خداوند روزی رسان است و درخواست روزی مینمایدو میفرماید درست است که بعلت مشگلاتی که افتاد من نتوانستم بوصل برسم اما شما روزی مرا برسان در ابیات بعدی هم بخشی از مشگلات را ذکر میکند و بخودش و دیگر سالکان هم راه نشان میدهد که وصل او با ترک دنیا میسر است. جسارتم را ببخشید
اجرتون با خدا . خیلی لطف بزرگی کردید. مانا باشید به مهر
با تشکر ازحمات شما
شنیدم نیم بیت اول ایهالساقی بر گرفته از سروده یزید است،راسته
سلام . من هم شنیدم و حتی استاد شهید مطهری در یکی از سخنرانی های خودشون در دانشگاه در کلاس حافظ شناسی اشاره ای به این مسئله داشتند . ولی به هر حال صحت هم که داشته باشد در شخصیت عرفانی حافظ هیچ خللی وارد نمی آورد . فقط به قول استاد شهید برگ برنده ای است در دست دشمنان حافظ یعنی آنهایی که حافظ را اهل شراب و شاهد می دانند .