شرح و تفسیر رفتن شاه به شکارگاه و دیدن کنیزک در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر رفتن شاه به شکارگاه ، دیدن و خریدن کنیزک

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 35 تا 54

نام حکایت : عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی و خریدن پادشاه ، کنیزک را

بخش : 1 از 9

داستان و حکایت

پادشاهی به قصد شکار به همراه خدمتکارانش به بیرون شهر رفت . درمیانه راه کنیزکی زیبارو دید و دل بدو باخت و بر آن شد که او را به دست آرد و همراه خود به کاخ ببرد ، او با بذل مالی فراوان بر این مهم دست یافت . اما دیری نپائید که کنیزک بیمار شد و شاه طبیبان حاذق را از هر سو نزد خود فراخواند تا کنیزکش را درمان کنند . طبیبان هر کدام مدعی شدند که با …

متن کامل ” حکایت عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی و خریدن پادشاه ،  کنیزک را ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات 35 الی 54

35) بشنوید ای دوستان این داستان / خود حقیقت نقد حال ماست آن

36) بود شاهی در زمانی پیش از این / ملک دنیا بودش و هم ملک دین

37) اتفاقا شاه روزی شد سوار / با خواص خویش از بهر شکار

38) یک کنیزک دید شه ، بر شاهراه / شد غلام آن کنیزک ، جان شاه

39) مرغ جانش در قفس چون می طپید / داد مال و آن کنیزک را خرید

40) چون خرید او را و برخوردار شد / آن کنیزک ، از قضا بیمار شد

41) آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان ، گرگ خر را در ربود

42) کوزه بودش ، آب می نامد به دست / آب را چون یافت ، خود کوزه شکست

43) شه ، طبیبان جمع کرد از چپ و راست / گفت : جان هر دو در دست شماست

44) جان من سهل است ، جان جانم اوست / دردمند و خسته ام ، درمانم اوست

45) هرکه درمان کرد مر ، جان مرا / برد گنج و در و مرجان مرا

46) جمله گفتندش که جانبازی کنیم / فهم گرد آریم و انبازی کنیم

47) هر یکی از ما مسیح عالمی است / هر الم را در کف ما مرهمی است

48) “گر خدا خواهد” نگفتند از بطر / پس خدا بنمودشان عجز بشر

49) ترک استثنا مرادم قسوتی است / نی همین گفتن که عارض حالتی است

50) ای بسی ناورده استثنا بگفت / جان او با جان استثناست جفت

51) هر چه کردند از علاج و از دوا / گشت رنج افزون و حاجت ، ناروا

52) آن کنیزک از مرض ، چون موی شد / چشم شه از اشک خون ، چون جوی شد

53) از قضا سرکنگبین ، صفرا نمود / روغن بادام ، خشکی می نمود

54) از هلیله قبض شد ، اطلاق رفت / آب ، آتش را مدد شد همچو نفت

شرح و تفسیر رفتن شاه به شکارگاه و دیدن کنیزک

بشنوید ای دوستان این داستان / خود حقیقت نقد حال ماست آن


ای دوستان ، این حکایت را گوش کنید که حقیقتا احوال درونی ما آدمیان در این حکایت مورد بررسی و نقد قرار گرفته است .

بود شاهی در زمانی پیش از این / ملک دنیا بودش و هم ملک دین


در زمانهای پیشین شاهی بود که هم در دنیا فرمانروائی داشت و هم در دین ، یعنی نیکبختی دو سرا ی را دارا بود .

اتفاقا شاه روزی شد سوار / با خواص خویش از بهر شکار


اتفاقا روزی آن شاه به همراه خادمان ویژه خود سوار بر مرکب خود شد و عزم شکار کرد .

یک کنیزک دید شه بر شاهراه / شد غلام آن کنیزک جان شاه


شاه کنیزکی را بر شاهراهی دید و بلافاصله جان شاه ، شیفته و شیدای آن کنیزک شد .

مرغ جانش در قفس چون می طپید/ داد مال و آن کنیزک را خرید


چون پرنده روح شاه در قفس تن ، بال بال می زد ، مالی داد و آن کنیزک را برای خود خرید .

چون خرید او را و برخوردار شد / آن کنیزک از قضا بیمار شد


پس از آنکه شاه آن کنیزک را خرید و از وصال او برخوردار شد ، اتفاقا آن کنیزک دچار بیماری شد .

آن یکی خر داشت پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود


مثال ، شخصی خری داشت اما پالان نداشت ، همینکه پالانی تهیه کرد ، گرگ آمد و خرش را صید کرد و با خود برد .

کوزه بودش آب می نامد به دست / آب را چون یافت خود کوزه شکست


مثال دیگر ، شخصی کوزه ای داشت ولی هر چه می گشت آب نمی یافت و همینکه آب را یافت کوزه اش شکسته شد .

– دو تمثیل بالا در بیان این مطلب است که انسان در هیچ لحظه ای در این دنیا بطور کامل مقصودش حاصل نیاید ، چرا که انسان همیشه آرزوهای حاصل نشده دارد .

شه ، طبیبان جمع کرد از چپ و راست / گفت جان هردو در دست شماست


شاه ، اطبا را از همه طرف به سوی خود فرا خواند و گفت ، بقای جان من و این کنیزک در دست شماست ( مراد از طبیبان ، مدعیان ارشاد و نجات آدمیان است )

جان من سهل است جان جانم اوست / دردمند و خسته ام ، درمانم اوست


شاه به اطبا گفت ، جان من در مقابل جان کنیزک ارزشی ندارد بلکه در حقیقت جان جانم هموست و من فردی دردمند و خسته و زارم و تنها مایه درمانم اوست .

هر که درمان کرد مر جان مرا / برد گنج و در و مرجان مرا


اگر هر یک از شما اطبا ، جان مرا درمان کنید ، گنجینه و مروارید و مرجان مرا تصاحب خواهد کرد .

جمله گفتندش که جانبازی کنیم / فهم گرد آریم و انبازی کنیم


آن اطبا همگی گفتند : شاها ! برای درمان این کنیزک در حد جان می کوشیم و با یکدیگر همراهی و همفکری می کنیم تا او درمان شود .

هر یکی از ما مسیح عالمی است / هر الم را در کف ما مرهمی است


آن اطبا گفتند : هر یک از ما مسیح دانشمند ( یا مسیح جهانیان ) است و برای هر درد ، دوا و درمانی داریم .

“گر خدا خواهد” نگفتند از بطر / پس خدا بنمودشان عجز بشر


چون آن حکیمان خودبین و مغرور به مهارت و حذاقت خود اعتماد داشتند ، مشیت  قاهر الهی را که فوق الاسباب است نادیده گرفتند ، پس خداوند نیز عجز و درماندگی آنان را به خودشان نشان داد .   “بطر به معنی خودبینی و خودپسندی است”

ترک استثنا مرادم قسوتی است / نی همین گفتن که عارض حالتی است


منظورم از بی اعتنا شدن به انشاء الله آن حالت قساوت و غفلتی است که بر دل آدمی چیره می آید و نه گفتن زبانی این عبارت که امری عرضی است .

– در نزد عرفا حال و نیت قلبی معتبر است نه ظواهر اعمال ، استثناء به معنی انشاء الله گفتن است ، همانطور که در آیه 18 سوره قلم می فرماید ” انشاء الله نگفتند “

ای بسی ناورده استثنا بگفت / جان او با جان استثناست جفت


چه بسیارند کسانی که کلمه انشاء الله را بی آنکه به زبان آورند ، جان و روحشان با حقیقت آن قرین است بطوریکه حدوث هر امری را معلق به مشیت الهی می دانند . ( عارف بالله موثر حقیقی را در عالم فقط ذات احدیت داند و بس ) .

هرچه کردند از علاج و از دوا / گشت رنج افزون و حاجت ناروا


طبیبان هر چه در راه درمان و شفای کنیزک کوشیدند توفیقی نیافتند و رنج و درد او بیشتر شد و در نتیجه حاچت شاه برآورده نگشت زیرا مشیت قاهر الهی را نادیده گرفته بودند و بر حذاقت خود مفتون شده بودند .

آن کنیزک از مرض چون موی شد / چشم شه از اشک خون چون جوی شد


کنیزک از شدت بیماری چنان نحیف شد که گوئی موئی بیش نیست و چشمان شاه از اشک خونین مانند جویبار شد .

از قضا سرکنگبین صفرا نمود / روغن بادام خشکی می نمود


قضای الهی چنین اقتضا کرد که سرکنگبین با آنکه طبعا دافع صفراست ولی در مورد این کنیزک قضیه برعکس شد و موجب فزونی صفرایش شد و نیز روغن بادام که طبعا ملین و روان کننده مزاج است موجب خشکی و یبوست بیشتر شد . [ سرکنگبین = شربتی است که معمولا از شکر و سرکه می پزند و گاهی هم در قدیم به جای شکر ، عسل بکار می بردند . اطباء قدیم آن را دافع صفرا دانسته اند ، سکنجبین ]

از هلیله قبض شد اطلاق رفت / آب آتش را مدد شد همچو نفت


همینطور هلیله به جای آنکه لینت دهد و شکم را روان کند موجب خشکی و یبوست شد و آب به جای آنکه آتش را خاموش کند مانند نفت شعله آن را تیزترکرد و پرلهیب تر کرد . [ هلیله = میوۀ درختی است بزرگ ، دارای برگ های بلند و باریک که میوۀ آن به شکلِ خوشه است و انواعِ آن عبارتند از کابلی ، زرد ، هندی و سیاه چینی . هلیله از انواعِ داروهای لینت دهنده و روان کنندۀ مزاج است / قبض = گرفتگی و خشکی روده ، یبوست / اِطلاق = روانی شکم ، رها کردن ، از بند گشادن ]

دکلمه رفتن شاه به شکارگاه و دیدن کنیزک

دکلمه رفتن شاه به شکارگاه و دیدن کنیزک

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات
Tags:
فقیه

View Comments

  • خیلی خوب بود تفسیر و معنای شعر، بسیار سپاسگزارم

  • با کریمان کارها دشوار نیست

    خداروشکر از این سایت کریم
    که هادی شد برای ورود به اقیانوس معنوی

    سلام بر شما

  • درود بر شما, قطعا فهم این گنجینه بزرگ را مدیون شما هستم, از بزرگ پروردگار عالم خواهانم که هر آنچه در دل دارید به دیده ببینید , انشالله

  • سلام و دست‌مریزاد به تمامیِ دست‌اندر‌کاران سایت وزین دیدار‌جان

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago