شرح و تفسیر بیان تفسیر و هو معکم اینما کنتم
شرح و تفسیر بیان تفسیر و هو معکم اینما کنتم در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
فرستاده ای از سوی امپراطور روم به سوی عمر ( خلیفه دوم ) روانه شد . این شخص راههای پر پیچ و خم و دور و دراز را درنوردید و به سرزمین مسلمانان گام نهاد و از جایگاه و قصر عمر پرسیدن گرفت . به او پاسخ دادند که عمر قصری ندارد . تنها قصر او ، جان روشنن اوست . او در خانه ای ساده و محقر می زید . ای فرستاده تو چه سان می خواهی قصر باطنی او را مشاهده کنی در حالی که دیدگان تو را حجابی پوشانده که مانع از دیدن آن است ؟ فرستاده دولت روم ، عمر را جستجو کرد تا اینکه سرانجام زنی صحرا نشین بدو گفت : عمر در زیر خرمابنی آرمیده است . فرستاده نزدیک محل او رسید ولی پیشتر نتوانست رفتن ، زیرا هیبتی از عمر در دلش پدیدار آمده بود . و …
متن کامل حکایت آمدن رسول روم تا امیرالمومنین (رض) و دیدن او ، کرامات عمر را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ما یک بار دیگر ظاهرا به نقل حکایت مورد نظر بازگشتیم . ولی باطنا ما کی از این حکایت دور شدیم ؟ یعنی ما هرگز از این حکایت دور نشدیم . زیرا مولانا هرگز از حدیث حضرت دوست بیرون نرفته است و سر دلبر خود را در حدیث دیگران می گوید .
– مولانا در این بخش جلیل به اختصار ، مفهوم معیت را با استناد به آیه 4 سوره حدید بیان می دارد . توضیح معیت در شرح بیت 1464 همین دفتر گذشت .
اگر به نادانی گرفتار شویم . این مرحله زندان حق تعالی است و اگر به مرتبه علم و دانایی هم ارتقاء یابیم . آن علم و دانایی هم ایوان مقصود حقیقت است . [ جهل بشر ، زندانی است که حق تعالی برای او تقدیر فرموده و علم بشر نیز ایوان و گلستانی است که خداوند بدو عطا فرموده است . (مولوی نامه ، ج 1 ، ص 100) ]
اگر به خواب فرو رویم . مست خداوند هستیم و اگر به بیداری باز آییم دوباره اسیر قدرت او هستیم . [ دستان به معنی سرود و نغمه می باشد و همچنین جمع دست نیز تواند بود و دست کنایه از قدرت است و در اینجا چون بیان مقام معیت است . این معنی مناسب تر است . ]
اگر گریه کنیم . ابر پر جلوه و شکوهمند او هستیم و اگر بخندیم برق و تابش او خواهیم بود . [ اشارت است به آیه 43 سوره نجم ” و اوست که می خنداند و اوست که می گریاند ” . ” پر زرق را اگر پر رزق بخوانیم یعنی ابری که منشا رزق و روزی فراوان مخلوقات شود ” . (پر زرق = بصورت پر زرق و برق به معنی شکوه و شوکت درخشندگی) ]
اگر خشمگین شویم و به ستیز درآییم . انعکاسی از صفت قهر اوست و اگر به صلح و مدارا درآییم . آن نیز انعکاسی از صفت لطف اوست .
ما در این جهان تو در تو و خم اندر خم چه کسی هستیم ؟ ما همچون الف هستیم . او از ذات خود چه دارد ؟ مسلما هیچ از خود ندارد . نه نقطه دارد ، نه حرکت دارد و نه هیچ علامتی . پس ما هر ظهوری که پیدا می کنیم متوقف بر ظهور حضرت وجود است . [ با توجه به تفسیر معیت در کلام مولانا ، اختیار بشر از دو طرف در چنگال جبر است . اما این دو جبر که یکی سابق بر فعل و دیگری مقارن نتیجه فعل است منافاتی با اثبات اختیار بشر ندارد . ( مولوی نامه ، ج 1 ، ص 100) ]
دکلمه بیان تفسیر و هو معکم اینما کنتم
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
عاااالی
ممنوووون