شرح و تفسیر به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
یکی از صحابه بیمار شده بود . پیامبر (ص) به عیادت او رفت تا از وی دلجویی کند . همینکه بیمار نگاهش به رسول الله (ص) افتاد . درد و رنجوریش بهبود یافت و خدا را سپاس گفت و بیماری و کسالت خود را موهبتی ربّانی دانست . چه به واسطۀ این بیماری ، پیامبر (ص) را در منزل خود زیارت می کرد . پیامبر ضمن احوالپرسی ، از او سؤال کرد تو در حالت غلبۀ نَفسِ امّاره چه دعایی به زبان خود کرده ای ؟ آن بیمار ابتدا به خاطرش نیامد که چه دعایی کرده ، ولی با مدد از همّت و …
متن کامل « حکایت رفتن مصطفی (ص) به عیادت صحابی رنجور » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
شخصی می گفت : من طالب خردمندی هستم که مشکلی را با او مورد مشورت قرار دهم .
یکی به او گفت : در شهر ما عاقلی پیدا نمی شود مگر آن کسی که خود را به دیوانگی زده است .
آن عاقلِ دیوانه نما ، اکنون روی یک چوبی سوار شده و در میانِ کودکان می دود . [ یعنی مانند کودکان بر چوبی سوار شده و گویی که اسب سواری می کند . ]
اگر چه این شخص ظاهراََ دیوانه است ولی باطناََ خردمندی است که همچون پاره آتشی روشن و فروزان است . یعنی بسیار با هوش و زیرک است . مرتبۀ او بلند است مانند آسمان و مقام و شأنِ او نیز همچون مقام ستارگان ، بلند است . [ اختر باره = آنکه برج و باروی او سر به ستاره می ساید ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 1 ، ص 119 ) برخی اختر باره را ، به معنی اختر بارنده گرفته اند یعنی با کلام و سخن خود ، ستاره های درخشانِ معارف و اسرار را مانند باران بر دلِ مردم فرو می بارند . ( شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 798 و نثر و شرح مثنوی شریف ، دفتر دوم ، ص 287 ) ]
شکوه او به فرشتگانِ مقرّب جان و حیات بخشیده است در حالیکه آن شخص در زیرِ این دیوانگی مستور و نهان شده است . [ کروبیان = جمع کروبی به معنی مهتر فرشتکان و فرشته ای که مقرّبِ درگاه خداوند است . این لفظ عبری است و در تورات نیز آمده است ( معین ، ج 1 ، ص 2958 ) همچنین در متون اسلامی فراوان بکار آمده است . از آن جمله در دعای سمات . ]
ولی هر دیوانه ای را جان به شمار نیاور . یعنی هر دیوانه ای را نباید با این دیوانه ، برابر بدانی و مانند سامری در برابر گوساله سَر مگذار . [ پس تو نباید نسبت به هر شخصی که خود را در سلکِ دیوانگان حقیقی و مجذوبانِ الهی نشان می دهد ، سرِ تعظیم فرود آوری . ابیات شماره 2264 تا 2282 دفتر اوّل در شرح احوال مدعیان دروغین ولایت و ارشاد می باشد . سامری = شرح بیت 2043 همین دفتر ]
هر گاه یکی از اولیاء الله به تو صدها هزار نکته غیبی و اسرار پوشیده بگوید . [ ادامه معنا در بیت بعدی ]
ولی تو آن فهم و علم را نداشته باشی که سخنان او را درک کنی ، مانند این است که میانِ سِرگینِ مُتُعفّن و عودِ خوشبو تفاوتی قایل نشوی . [ وقتی استعداد درکِ مطالب عالی را نداشته باشی نمی توانی دیوانۀ عشق الهی را از کسی که خود را دیوانۀ عشق الهی نشان می دهد بازشناسی . ]
هر گاه یکی از اولیاء حقیقی ، خود را در پرده ای از جنون و دیوانگی پنهان کند . ای کور دل ، تو کی می توانی او را بشناسی ؟ [ یعنی هر گاه یکی از اولیاء الله طبق مَشربِ ملامتیان از نام و ننگ باکی نداشت و از ذمّ مردمان نهراسید و در ظاهر به صفت دیوانگان در آمد ، تو اگر ظاهربین باشی نمی توانی حقیقتِ او را بشناسی . ]
اگر چشمِ یقینِ تو گشوده است . باید زیرِ هر سنگی ، سرهنگی ببینی . یعنی اگر دیدۀ باطنِ تو باز است باید در هر مظهری ، ظاهری را ببینی .
در برابر آن چشمی که گشوده و راهبرست ، هر خرقۀ پشمینه ای ، ولیّ موسی صفتی را در بر گرفته است . [ زیرا خداوند به اقتضای اسمِ ولی همواره با صفت ولایت در صالحان و گزیدگان تجلّی می کند و هیچ زمان و مکانی از اولیای حقیقی خالی نمی ماند . ]
هر بک از اولیاء الله امرِ ولیِ دیگری را اشاعه می دهد و هر کس را که او بخواهد ، بهره مند می کند . [ یعنی میان اولیاء الله سنخیت برقرار است . از اینرو حقیقتِ یکدیگر را می شناسند و کمالاتِ یکدیگر را به مردم می شناسانند و از آشنایی اسرارِ خویش یکدیگر را بهره مند می سازند . ( مقتبس از شرح اسرار ، ص 151 و شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 800 ) ]
هیچ کس نمی تواند آن ولی را با عقل و خِردِ خود بشناسد ، زیرا آن ولی ، خود را به دیوانگی می زند و موجبِ اشتباه او می گردد .
برای مثال ، اگر یک دزدِ بینا ، چیزی از یک کور به سرقت بَرد . آیا نابینا می تواند آن دزد را بشناسد ؟
نابینا دزدِ خود را نمی شناسد ، گر چه آن دزدِ لجباز از روی عِناد به او تنه هم بزند . [ یعنی پیش بیاید و با او حرف هم بزند ( شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 801 ) ]
اگر سگ ، نابینای ژنده پوش را گاز بگیرد ، آن نابینا چگونه می تواند آن سگِ درنده را بشناسد ؟ [ در این سه بیت کور ، در معنای مجازی آن بکار رفته است و مراد کسی است که دیدۀ بصیرت خود را از دست داده و نتواند اولیاء الله را بشناسد . صاحب ژَنده = ژنده پوش ]
دکلمه به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…