در تفسیر قول رسول الله ماماتَ مَن ماتَ اِلّا و تَمَنّی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 604 تا 619
نام حکایت : حکایت آن اعرابی که سگِ او گرسنه و انبانِ او پُر نان بود
بخش : 8 از 15 ( در تفسیر قول رسول الله ماماتَ مَن ماتَ اِلّا و تَمَنّی )
سگی در حالِ جان کندن بود . صاحبش که یکی از صحرانشینان عرب بود در کنارش نشسته بود و اشکی سوزان می ریخت . عابری از آنجا می گذشت حالِ زارِ او را دید و از او پرسید : چرا می گریی ؟ از غمِ چه کسی داغ دار شده ای ؟ صاحبِ سگ گفت : از همۀ مالِ دنیا سگی وفادار داشتم که اینک در حالِ مُردن است . هم نگهبانم بود و هم برایم شکار می کرد . عابر پرسید : به چه سبب می میرد ؟ آیا زخم و آسیبی به او رسیده است ؟ صاحبِ سگ …
متن کامل ” حکایت آن اعرابی که سگِ او گرسنه و انبانِ او پُر نان بود “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
از اینرو آن پیامبر آگاه یعنی حضرت محمّد (ص) فرموده است : هر کس بمیرد و از مرکوبِ تن فرود آید . [ ادامه معنا در بیت بعد ]
متن عنوان اشاره است به روایت « هیچکس نمیرد جز آنکه پشیمان شود . اگر نکوکار باشد از آن پشیمان گردد که چرا بر نکوکاری هایش نیفزود . و اگر بَدکار باشد پشیمان شود که چرا از تباهکاری بازش نداشته اند » ( احادیث مثنوی ، ص 154 ) .
او بر انتقال از این دنیا و فرا رسیدن مرگ حسرت نمی خورد . بلکه از این امر حسرت می خورد که در دنیا نسبت به انجام طاعات و عبادات کوتاهی کرده و فرصت ها را از دست داده است . ( نُقلان = جا به جا شدن ، انتقال یافتن ) [ اشاره است به آیه 56 سورۀ زُمَر « تا اینکه مبادا کسی ( در روزِ قیامت ) بگوید : افسوس که در اطاعت از فرمانِ خدا کوتاهی کردم و از سُخره گران بودم » ]
هر کس بمیرد آرزو می کند که ای کاش پیش از این می مُرد و به سرای اصلی می شتافت .
اگر آن مُرده آدمِ بَدی باشد مرگ را آرزو می کند تا بدی هایش کمتر می شد . و اگر آدمِ پرهیزگاری باشد مرگ را آرزو می کند تا زودتر به خانۀ جاودانه اش می رسید .
آن شخص بَدکار پس از مرگ با خود می گوید : من در دنیا از حقیقتِ حیاتِ طیّبه هیچ خبری نداشتم . بلکه لحظه به لحظه بر حجاب های جهل و غفلتم می افزودم .
اگر من زودتر می توانستم از این دنیا منتقل شوم . قهراََ حجاب ها و پرده های جهل و غفلتم کمتر می شد . [ مَعبَر = عبور ، گذرگاه ]
از روی حرص زدن ، چهرۀ قناعت پاره مکن و به سببِ تکبّر چهرۀ خشوعِ قلبی مدران . [ قنوع = قناعت کردن ، تکدّی / کم دران = در اینجا به معنی کمتر دران نیست . بلکه مطلقاََ به معنی مدران و پاره مکن است ]
همچنین به سببِ بُخل ، چهرۀ سخاوت را پاره مکن . و از روی شیطان صفتی ، چهرۀ زیبای طاعت و عبادت را مجروح مکن .
آن پَرهایی را که آرایندۀ بهشت است مَکن . و آن پَر و بالی را که راه را می پیمادید مَکن . [ ای سالک تو نیز با گرفتار آمدن به صفاتِ مذموم ، اعمالِ حسنه ات را تباه مکن . زیرا کردار و رفتار پسندیدۀ تو همچون پَر و بالِ زیبای طاوس است که بهشت برین را می آراید . ]
مولانا تا اینجا سخنان حکمت آموزی را از زبان آن حکیم نقل کرد . اینک از طاوس می گوید : همینکه آن طاوس پندهای حکیم را شنید . ابتدا در صورتِ حکیم نگاه کرد و سپس به ناله و فغان آمد و شرع کرد به گریه کردن .
ناله و گریۀ طاوس چنان سوزناک و دردمندانه بود که همۀ حضّار را در آنجا به گریه واداشت .
و حتّی آن حکیمی که از طاوس می پرسید : چرا پَرهای خود را می کنی . بی آنکه جوابی بشنود . پشیمان شد و به گریه افتاد .
حکیم خود را سرزنش کرد و گفت : چرا اصلاََ این سؤال را از او کردم ؟ من او را که پُر از غم و اندوه بود با این سؤال ، آشوب زده و پریشان حال کردم . [ خداوند متعال در آیه 101 سورۀ مائده ، مؤمنان را از سؤال کردن های نابجا پرهیز داده است . ]
از چشمِ اشک آلود آن طاوس ، آب بر زمین می چکید . و در هر قطرۀ اشکِ او صد نوع جواب نهفته بود . [ مُدرَج = ضمیمه شده در چیز دیگر ]
گریۀ صادقانه جان ها را تحتِ تأثیر قرار می دهد . بطوری که حتّی آسمان و عرش را نیز می گریاند . [ زیرا اشک اگر از انفعالِ حقیقی دل جاری گردد قابلِ احترام و توجّه است . به شرط آنکه با معرفت توأم باشد . ]
بدون شک عقول و دل ها به عالَمِ بالا تعلّق دارند . و در حجابِ جسم مستورند و با نورِ آن عالَم زندگی می کنند . [ با آنکه عقل و دل به عالَمِ بالا تعلّق دارند . ولی در این دنیا از نورِ معنوی و آسمانی پوشیده و در حجاب اند . ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…