در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا و تحذیر کردن دوستان | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3872 تا 3883
نام حکایت : وکیل صدر جهان که متهم شد و از بخارا گر یخت
بخش : 8 از 9 ( در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا و تحذیر کردن دوستان )
در شهر بخارا وکیل صدرِ جهان به جرمی متهم شد و از صدرِ جهان کناره گرفت و مدّتِ ده سال آوارۀ شهرها شد . پس از ده سال از فرطِ عشق و اشتیاقی که بدو داشت با خود عزم می کند که به دیدار او شتابد و به این هجران پایان دهد . وکیلِ عاشق ، کوی به کوی حرکت می کند تا به بارگاهِ صدر جهان راه یابد . در این اثنا ناصحی بدو می گوید : مگر دیوانه شده ای ؟ مگر نمی خواهی زنده بمانی ؟ چرا نزدِ او می روی ؟ زیرا صدرِ جهان پادشاهی زودخشم و سخت کُش است . وکیل عاشق به ناصح می گوید : خموش باش که زنجیر عشق ، استوارتر از آن است که با تیغ اندرز تو گسسته شود . وکیل این را گفت و …
متن کامل « حکایت وکیل صدر جهان که متهم شد و از بخارا گر یخت » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
آن عاشقِ صادق ، شادمان به بخارا وارد شد و حضورِ معشوق خود و محلِ اَمن رسید . [ دارالامان ، در نزد عاشقان ، مقامِ جانِ جانان است که عاشق را از فِراق و هجران و رنج اندوه ایمن می سازد . چنانکه وقتی آن عاشق سرگشته به وصال معشوقِ معنوی خود رسید . از همۀ رنج ها پاک شد . ]
حالِ آن عاشق مانند آدمِ مستی بود که بر اثرِ تأثیرِ شراب ، خیال می کند که در اوجِ آسمان ها به پرواز درآمده و ماه را در آغوش گرفته و به ماه می گوید : تو هم مرا بغل کن .
هر کس که آن عاشق را در شهرِ بخارا دید گفت : ای عاشق بلند شو و پیش از آنکه تو را ببیند ، معطّل نشو و فرار کن .
زیرا که آن شاهِ غضبناک در به در به دنبالِ توست تا انتقامِ دَه سالۀ خود را از جانِ تو بگیرد .
تو را به خدا ، تو را به خدا قَسَم ، با پایِ خودت به قتلگاه وارد مشو و کمتر به تدبیر و افسونِ خود اعتماد کن .
تو قبلاََ داروغۀ صدرِ جهان و یک بزرگمرد به حساب می آمدی . و شخصی موردِ اعتماد و مهندس و استاد بودی .
تو پیش از این خیانت کردی و از مجازات گریختی . تو که نجات یافته بودی ، چرا دوباره داری خود را گرفتار می کنی ؟
تو که با صد نوع حیله از چنگالِ مجازات گریخته بودی ، بگو ببینم : آیا حماقت ، تو را به اینجا آورد یا اَجَل ؟ [ حِیَل = جمع حیله ]
ای کسی که عقلِ تو سیّاره عُطارِد را می نکوهد ، بدان که قضای الهی ، عقل و عاقل را چنان از تدبیر و تفکّر بازمی دارد که همان آدمِ عاقل به یک آدمِ احمق تبدیل می شود . [ عُطارِد ، را خدای دبیری و کتابت دانسته اند و در اینجا کنایه از کاملانِ فضل و بزرگانِ معرفت است ، شرح بیت 1598 دفتر دوم / دَق کردن = نکوهیدن ، ملامت کردن ]
منظور بیت : ای انسانی که به قدرتِ فکر و قوتِ تدبیرِ خود مغروری و حتی کاملانِ معرفت را نیز حقیر می شمری . بپرهیز از لاقیدن بر عقل و اندشۀ خود .
سیه روز و منحوس است آن خرگوشِ حقیری که در صدد شکار شیر برآید . یعنی آن آدمی که گستاخی می کند و در برابرِ قضا و قَدَر می ایستد و آن را هیچ می گیرد واقعاََ آدمِ بدبختی است . ای حقیرِ زبون آن ذکاوت و تدبیر و هوشمندی تو کجاست که در برابرِ شیرِ قضای الهی مقابله کند ؟
قضای الهی ، صدها نوع از این افسون ها دارد یعنی هر اندازه که تو اهلِ تدبیر و حیله باشی ، قضای الهی صد برابرِ تو تدبیر و مکر دارد . پس تو مغلوبِ آن هستی ، زیرا در حدیثی آمده است که : هرگاه قضا سر برسد ، فضا بر آدمی تنگ می شود . ( احادیث مثنوی ، ص 74 )
برای نجات یافتن در چپ و راست و اطرافِ آدمی ، صد نوع راهِ نجات پیدا می شود امّا وقتی که قضای قاهر برسد تمام این راهها به روی انسان بسته می شود زیرا که قضا اژدهایی است که هیچکس از چنگال او امکان گریز ندارد . [ رجوع شود به حکایت نگریستن عزرائیل بر مردی در دفتر اوّل . ]
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…