غزل شماره 78 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر
غزل شماره 78 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 78 دیوان خواجه حافظ شیرازی
آیا دیدی که یار غیر از جور و ستم آرزو و هوای دیگر نداشت . عهد را شکست ، پیمان را به هم زد و از غمِ ما هیچ غمگین نشد . [ سر = سودا و آرزو ]
ای خدا ، یار را مؤاخذه مکن یعنی عفوش بکن . اگر چه دلِ چون کبوترم را افکند و کشت و حرمت و عزتِ صیدِ حرم را رعایت نکرد . [ مگیرش = مؤاخذه مکن / ارچه = اگر چه / درافکند = به زمین انداخت و کشت ، هلاک کرد ]
منظور خواجه از لفظِ حرم در این بیت ، حرم مکۀ معظمه است . و صید شکار در آن حوالی جایز نیست و هر کس که صیدی نماید ملزم به پرداخت غرامت است .
ستمی که به من رسید از اقبال و طالعِ خودم است و اِلّا حاشا که یار راه و رسمِ کرم را رعایت نکند . یعنی حاشا که لطف و کرم نداشته باشد . خلاصه اینکه یار به راه و رسمِ کرم وارد است . پس این بلاها که به سرم آمده تماماََ از ستارۀ اقبال خودم است نه از جانبِ یار . [ رسم = قانون و عادت ]
با این همه لطف و کرمِ یار ، هر آن کس که از او ذلّت و خواری نکشید . هر کجا که رفت هیچ کس احترامش نکرد یعنی هر کس که از جانان ذلّت و خواری ندید و حقارت نکشید ، هرگز موردِ احترامِ دیگران قرار نگرفت . [ با این همه = با تمام لطف و کرم یار ، «این» اشاره به لطف و کرم یار دارد / خواری = خوار و ذلیل / محترم = معزز و شریف ]
ای ساقی باده بیار و به مدعی و محتسب بگو ما را انکار مکن . که چنین جامی حتی جم نداشت یعنی جم هم چنین جامی نداشت . خلاصه باده ای که ما داریم حتی جم هم مالک آن نبوده است .
هر عاشقِ سالک که به حرمِ جانان ره نبرد یعنی به درِ حرمِ جانان واصل نشد . بیچاره وادی حرم را طی کرد امّا به حرم راه نیافت . خلاصه ، عاشقی که با وجودِ سعی بلیغ نتواسته به درِ حریمِ جانان واصل گردد چون حاجیی است که قطع بیابان نموده امّا به زیارت مکه نایل نشده است . [ راهرو = کسی که راه می رود ، مراد سالک راهِ عشق است / وادی و رهِ حرم = مراد حرمِ مکه است ]
ای حافظ تو گوی فصاحت را بربای . یعنی با نظمِ کلامِ فصیح ، گوی فصاحت را ببر . که دشمن هیچ هنر ندارد و از هنر ، خبر هم ندارد . پس با این وصف او با تو نمی تواند خصومت کند زیرا که تو پر هنری و او بی هنر . [ مدعی = در این بیت به معنی خصم آمده ]
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…