شرح و تفسیر غزل شماره 68 دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر غزل شماره 68 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
جانان در این هفته از شهر رفت . لیکن این یک هفته به نظر من یک سال می آید . [ ماه ام = در اینجا به معنی جانان است / شد = در اینجا یعنی رفت ]
مردمک چشم در اثر لطافت و ظرافتِ رخ جانان ، در رخِ او نظیر خود را دید و گمان برد که مشکین خالی است . یعنی مردمک چشم در روی چون آیینۀ جانان عکس خود را دید و گمان برد که آن عکس خالِ مشکین است . [ مردم دیده = مردمک چشم / لطف = در اینجا یعنی لطافت / رخ = گونه ، گاهی به معنی صورت به کار می رود ]
از لب همچون شکر لذیذ آن جانان هنوز شیرِ مادر می چکد . اگر چه در شیوه گری و ناز هر مزه اش برای هلاک کردن عشاق یک قتال است . [ می چکد = قطره قطره می ریزد / هنوز = الان / شیوه = ناز ]
ای جانانی که در همۀ شهر در کرم انگشت نمایی . یعنی به کرم مشهوری . واه که اهمال عجیبی در کارِ غریبان داری . حاصل اینکه نسبت به همه کس با احسان و لطف هستی اما نسبت به غریبان اهمال می ورزی . خواجه خود را از غربا می داند .
از این به بعد دیگر در وجود جوهر فرد شک نخواهم داشت . یعنی طبق عقیده متکلّمین عقیده دارم که جوهر فرد وجود دارد . زیرا دهان تو برای اثبات این نکته استدلال خوبی است . حاصل اینکه ، دهان تو برای اثبات وجودِ جوهرِ فرد دلیلی روشن است زیرا در کوچکی مانند جزء غیر قابل تجزیه می باشد . [ شائبه = شک / جوهر فرد = جزیی است غیر قابل تجزیه ، متکلّمین قائل به وجود جوهر فرد هستند و گویند تمام اشیاء از این اجزاء مترکبند . اما حکما به وجود جوهر فرد قائل نشده اند و گویند تمام اشیاء از هیولا و صورت ترکیب یافته اند . ]
مژده دادند که از نزدِ ما گذر خواهی کرد یعنی عبور خواهی کرد . این خود یک نیّت خیر است . پس دیگر نیّت خیر را تغییر مده که فال مبارکی است . یعنی نیّت کرده ای که از نزدِ ما بگذری و این نیّت مبارکی است و آن را تغییر مده . [ مژده = نوید / گذر = عبور کردن / نیّت = قصد ]
کوهِ غم هجرانِ تو را حافظ با چه فن و تدبیر بکشد که از ناله ، تنش مثل نال ضعیف گشته . یعنی کوهِ بارِ هجران را چگونه تحمل نماید که از دردِ عشق و محبت چون نال ضعیف و نحیف شده . [ ناله = گریه و زاری ]
دکلمه غزل شماره 68 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…