شرح و تفسیر غزل شماره 63 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
خطاب به جانان : اگر چه روی تو را کسی ندیده است با این حال هزار رقیب داری و در غنجه ای هنوز ، یعنی پشت پرده ای ولی صد عندلیب داری . حاصل کلام : هنوز در آغوش مادری و از خانه بیرون نرفته ای ، لکن تمام دنیا مبتلای تواند .
اگر به کوی تو آمده ام ، این کار بسیار عجیب و غریب نیست . زیرا در این دیار چون منِ غریب خیلی هست . حاصل کلام : آمدن من به محلۀ تو غریب نیست زیرا کوی تو مقام غُربا است . و غریب همیشه میل به غریب دارد . [ مراد از دیار در اینجا کوی جانان است ]
در طریق عشق بین میخانه و خانقاه فرق نیست . هر جا که هست در آنجا پرتو روی دوست است . یعنی چه صومعه زاهد و چه دیر راهب ، در همۀ آنها خدا حاضر است . و آثار جمال و جلال خدا همه جا منکشف و متجلّی است .
آن جا که به کار صومعه جلوه می دهند یعنی به عبادات صومعه ، حُسن و جمال می دهند .ناقوس راهبِ دیر و نامِ صلیب در آنجا هست . مراد این است که همۀ اشیاء در حالِ تعبّدِ حق تعالی هستند و حق تعالی در همه جا حاضر است و معبود ، پیروان جمیعِ ادیان و ملل می باشد . [ ناقوس = تختۀ فلزی است که در کلیساها به هنگام نماز برای اعلام وقت نماز به صدا درمی آورند . ]
چه کسی عاشق شد که یار به حالش نظر نکرد . یعنی البته که یار به عاشق حقیقی التفات می کند . اما ای عزیز درد نیست و اِلّا طبیب هست . یعنی جانان طبیبی است که اهلِ درد و عشق را می شناسد و به محضِ تشخیص درد ، فوری علاج می کند . حاصل کلام : مشکل اهلِ درد بودن می باشد و اِلّا درمان مقرر است .
فریاد و فغانی که حافظ در عشق جانان می کند عبث نیست ، بلکه حدیثی عجیب و غریب است . یعنی حافظ در عشق جانان بیهوده فریاد و فغان نمی کند . حتماََ یک کار بسیار بزرگ و مهمی هست که او را نالان و گریان کرده است .
دکلمه غزل شماره 63 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…