شرح و تفسیر غزل شماره 43 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
صحنِ بُستان شادی می دهد و صفا می بخشد ، صحبتِ یاران هم خوش است . وقت و حال گل خوش باشد زیرا قدوم او سبب خوشی و خوشحالی میخواران است . یعنی موسم گل در فصلِ بهار است و در همین فصل است که باده بیشتر و زیادتر خورده می شود . چنانکه خواجه فرموده است :
نگویمت که همه سال مِی پرستی کُن / سه ماه مِی خور و نه ماه پارسا می باش
عارفان فرموده اند : مرادِ خواجه از ذکرِ سه ماه ، فصلِ بهار است . که وقت و حالِ میخواران در فصلِ بهار خوش باشد . زیرا در این فصل خوردن باده بسیار مطبوع است و باده نوشان با رغبت ، آن را می نوشند . پس دعای خیر در بارۀ گل لازم است . [ صحن بُستان = مراد وسط بستان است / ذوق بخش = ذوق بخشنده ]
از صبا هر نفس ، مشامِ جان ما خوشبو می شود یعنی از انفاسِ طیبه اش مشامِ جانِ ما معطر می گردد . آری آری بوی انفاسِ هواداران خوش می شود . حاصل کلام : طیبِ انفاسِ احباب خوش است . صبا هم هوادار و دوست است که از کوی جانان بلکه از نفسِ جانان اخبار می رساند . پس با هم ، نفسش خوش باشد که در واقع هوادار است . [ صبا = در لغت وقتی شب و روز برابر باشد . بادی که از سمتِ مشرق می وزد صبا گویند / هوادار = صاحب محبت ، دوستدار ]
گل هنوز نقاب خود را باز نکرده قصدِ ارتحال دارد یعنی آمادۀ کوچ کردن شده . حاصل مقصود : گل هنوز نشکفته یعنی در حالیکه هنوز غنچه است می چیندش . پس ای بلبل ناله کن که فریاد عاشقانِ دلفکار خوش است . یعنی موثر و سوزناک است چون گرفتار هجران و فراق جانان می باشد . [ ناگشوده = ناشکفته / آهنگ = قصد / رحلت = کوچ کردن / ساز کرد = آماده کرد / دل افکاران = جمع دل افکار به معنی کسی که خاطرش مجروح باشد ]
مژده باد بر مرغِ خوشخوان که از ناله و فریاد عشاقی که در راهِ عشق ، یعنی در طریق مودت و محبتِ جانان ، شب ها بیدار مانده و ناله و فریاد می کنند ، به ذوق و حال می آید یعنی از نالۀ شبگیر بیداران خوشحال است . زیرا نالۀ شبگیر اهلِ درد موثر و سوزناک است . [ بشارت = مژده / دوست را = برای دوست / بیداران = جمع بیدار ، کسی که شب را تا صبح نخوابیده ]
در بازارِ عالَم ، خوش دلی و فراغت دل وجود ندارد . یعنی در دنیا کسی پیدا نمی شود که فارغ بال و آسوده حال زندگی نماید و اگر هم آدم خوش دل پیدا شود . پیشه اش رندی و خوشباشی عیاران است . [ خوش دلی = خوش دل ، کسی را گویند که غم و غصه به دلش راه ندهد / ور = مخفف واگر / زآن = مخفف از آن / رند = باده نوش / خوشباش = کسی که غم و غصه نخورد و خوش زندگی کند / عیار = در لغت کسی را گویند که زیاد در حرکت بوده و دائماََ در حالِ رفت و آمد باشد . اما در اصطلاح کسی را گویند که بسیار عاقل باشد و از زیادی عقل بی پروا بوده و به اعتبارات جرئیه که مردم مقیدند او هرگز مقید نیست ]
در این دنیا کسی بی غم نباشد / اگر باشد بنی آدم نباشد
از زبان سوسن آزاده به گوشم رسید که می گفت : در این دیر کُهن یعنی در این دنیا ، کارِ سبکباران بهتر است . یعنی آنان که از تعلقِ دنیوی مجردند کارشان بهتر است . چنانکه درختِ سرو و سوسن به واسطۀ آزاد بودن از تعلق بار و حاصل دائماََ تر و تازه اند . [ زبان سوسن = مراد برگهای سوسن است ]
_ شعرا سوسن و سرو را به آزادگی وصف می کنند . زیرا اینها در سراسر سال تر و تازه بوده و همیشه سرسبزند . نه مثل سایر درختان و نباتات که گاهی سبز و زمانی بی رنگ و عریان می شوند . ماحصل اینکه از تجاوز و تعدیِ دستِ خزان و دی آزادند . و میوه و حاصل هم ندارند که کودکان با پرتاب سنگ و چوب مزاحم شان باشند پس از هر جهت آزادند .
ای حافظ ، گفتن دنیا را ترک نمودم طریق خوش دلی است یعنی راهِ وصول به خوش دلی است . خلاصه صفای قلب و سرور باطن در ترک کردن دنیا است نه در کسب آن . پس حالا آگاه باش و گمان مبر که حال و احوال دنیاداران بهتر است . حاصل کلام : هر که علاقه اش به دنیا بیشتر باشد به همان نسبت درد و رنجش هم بیشتر می شود اما اگر هیچگونه دلبستگی نداشته باشد . هیچگونه گرفتاری نخواهد داشت . [ نپنداری = آگاه باش و گمان مبر / چهانداران = جمع جهاندار به معنی دنیادار و اهلِ دنیا ، مالدار ]
دکلمه غزل شماره 43 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…