شرح و تفسیر غزل شماره 22 دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر غزل شماره 22 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ای دلبر ، خطا اینجاست که سخن شناس نیستی . پس وقتی که سخن اهل دل را می شنوی مگو که خطا است . یعنی از عدم تشخیص تو است که حرف اهل دل به نظرت خطا می رسد واِلّا آنها هرگز در گفتار خود مرتکب خطا نمی شوند .
سرم به دنیا و آخرت فرو نمی آید . یعنی به هیچ کدام از اینها توجه نمی کنم . آفرین به این فتنه ها که در سرِ ماست . [ فرو نمی آید = پایین نمی آید . تبارک الله = این عبارت متضمن تعجب است در مقام تحسین ]
نمی دانم در درون منِ دل خسته کیست . زیرا در حالی که من خاموش هستم . او در فریاد و فغان و غوغاست . یعنی این دلِ دیوانۀ من است که با داد و فریاد و فغان خود ، عالم را پُر کرده . اما من صبر کرده ام و هیچ حرف نمی زنم .
دلم از پردۀ صبر و اختیار بیرون شد و رفت . کجایی ای مطرب ، آگاه باش و بخوان که از پردۀ نغمات تو کارِ ما به نوا است . یعنی از نوای ساز و نغمه های تو ، دلم آرام و قرار می گیرد و تسکین می یابد . [ دلم از پرده برون شد = مراد پردۀ اختیار و رضاست . یعنی از غلبۀ عشق و محبت ، دلم بی اختیار شد . یعنی آن حالت صلاح و قرار و آرامش را از دست داد . از این پرده = مراد پردۀ نغمات مطرب است . به نواست = مراد از نوا در اینجا ، سر و سامان و انتظام حال است ]
من هرگز به دنیا و امور دنیا توجه نداشتم . اما این رُخِ تو است که آن را در نظرِ من ، اینطور زیبا جلوه داده است . یعنی رُخِ تو آراسته و مزّین به اسباب حُسن است و از آن جهت است که جهان و کارِ جهان به نظرم آراسته و پیراسته می آید . خلاصه ، چون حُسن تو عالم را زینت داده است پس دنیا به نظرم مزین و زیبا می آید . [ در این بیت قافیه معمول است به طریق تجزیه ]
چند شب است نخوابیده ام . علت بی خوابی من خیالی است که می پزم . یعنی از دردِ فراق جانان و اشتیاق دیدار او از بس که خیال می کنم . چند شب است که خوابم نمی برد . پس خمار صد شبه دارم . شراب خانه کجاست . یعنی برای دفع خماری باز هم خمر بهتر است . حالا میخانه را نشانم دهید تا دفع خماری کنم .
این طور که صومعه از خون دلِ من ملوّث و آلوده شد . اگر مرا با باده بشویید حق با شما است . یعنی لایق و شایسته است که چنین کاری با من بکنید . [ حق به دست شما است = حق با شماست ، حقیقتاََ لایق این هستم ]
__ در این بیت به خواجه حافظ اعتراض کرده اند که در جایی که صومعه به خون آلوده شده . پس احتیاج به شستن خودش نیست بلکه شستن صومعه از آلایش خون لازم است . جواب داده اند : خون دلِ مذکور خونی است که از چشمش جاری است . پس اول خودش را آلوده می کند . آن وقت صومعه را . همین است که می فرماید : مرا با باده بشویید . سپس آن که در صومعه می نشیند ، صومعه را بشوید .
دلیل اینکه در دیر مغان ما را عزیز و محترم می دارند . آتشی که هرگز خاموش نمی شود در دل ما است . یعنی آتش عشق و محبت یا آتش باده . [ این سخن مناسب حال مغان آتش پرست است نه بت پرست ]
به طریق تعجب سوال می فرماید : دیشب چه سازی بود که مطرب زد . من مُردم و هنوز دماغم از آن نوا پُر است . یعنی عجب است که لذت آن از دماغم نمی رود . [ نوا = در اینجا به معنی صوت و نغمه ]
__ در سازهایی که به جای تارِ سیمی ، تارِ مویی دارند . به جای لفظ «زدن» ، تعبیر نواختن بکار می برند مثل چنگ ، قانون و …
ندای عشق تو را یا خبر عشق تو را ، دیشب به دلم دادند . یعنی دیشب قلب مرا از عشق تو با خبر کردند . پس فضای سینه ام از عشق تو پُر از صداست . [ ندا = داد زدن . فضا = به معنی صحراست ]
دکلمه غزل شماره 22 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…
View Comments
عالی ...خیلی ممنون ..موید و پیروز
التفات نبود درست است و شکل اشتباهش نبُوَد آمده
سلام . با تشکر ، اصلاح شد .
سلام خسته نباشید چرااز غزل ۲۱به بعد دیگه شر ح وتفسیرش را نگذاشته اید شرح وتفسیر همه عزلیات را بگذارید اجرتون باخدا
درودبیپایانبرکسانیکهایندنیاراخوبشناختندوهرزبودنآنراباهنرمندیتمامدرقالبشعرویاغزلو...آشکارکردندوباآنچیزیکه باورداشتندتاآخرعمرشانزندگیاختیارکردند.