حکایت عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی و خریدن پادشاه ، کنیزک را

خلاصه حکایت عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی

پادشاهی به قصد شکار به همراه خدمتکارانش به بیرون شهر رفت . درمیانه راه کنیزکی زیبارو دید و دل بدو باخت و بر آن شد که او را به دست آرد و همراه خود به کاخ ببرد ، او با بذل مالی فراوان بر این مهم دست یافت . اما دیری نپائید که کنیزک بیمار شد و شاه طبیبان حاذق را از هر سو نزد خود فراخواند تا کنیزکش را درمان کنند . طبیبان هر کدام مدعی شدند که با دانش و فن خود او را مداوا خواهند کرد . از اینرو مشیت قاهر الهی را که فوق اسباب است نادیده انگاشتند. به همین رو هر چه تلاش کردند حال بیمار وخیم تر شد . وقتی که شاه از همه علل و اسباب طبیعی نومید شد به درگاه الهی روی آورد و از صمیم دل دست نیایش برافراشت. در گرماگرم دعا و تضرع بود که خوابش برد و در اثنای خواب ، پیری روشن ضمیر  بدو گفت : فردا طبیبی حاذق نزد تو می آید فردای آن شب شاه طبیب موعود را یافت و بر بالین کنیزکش برد ، او معاینه را آغاز کرد و به فراست دریافت علت بیماری کنیزک عوامل جسمانی نیست بلکه او بیمار عشق است . آری کنیزک عاشق مردی زرگر بود که در سمرقند ماوا داشت . شاه طبق توصیه آن طبیب روحانی عده ای را به سمرقند فرستاد تا او را به دربار شاه آورند و چون زرگر را نزد شاه آوردند. شاه طبق دستورطبیب وی را با کنیزک تزویج کرد و آن دو شش ماه در کنار هم به خوشی می زیستند ولی پس از انقضای این مدت، طبیب به اشارت خداوند ، زهری قتال به زرگر داد که بر اثر آن زیبائی و جذابیت او رو به کاهش نهاد و رفته رفته از چشم کنیزک افتاد . البته این حکم با دستوری که به ابراهیم خلیل داده شد تا فرزندش را ذبح کند و یا کشته شدن آن پسربچه به دست خضر مشابهت دارد ، پس این امور دارای رمز و رازی است که فهم آن از حوزه افهام و عقول عادی خارج است .

شرح و تفسیر 1

برخی از شارحان این حکایت را تاویلات مفصلی کرده اند که خلاصه آن به زبان ساده اینست .

پادشاه رمز روح است . طبیبان مغرور رمز عقل جزئی یا مشایخ  ظاهری است . کنیزک رمز نفس حیوانی یا غریزی یا سالک مبتدی است . زرگر رمز دنیاست . و آن طبیب روحانی رمز عقل کلی یا مرشد حقیقی است . روح ( شاه ) به نفس ( کنیزک ) عشق می ورزد تا او را صافی کند و به مرتبه نفس مطمئنه برساند زیرا با صفای نفس ، معرفت روحانی و مدارج کمالی حاصل آید . اما نفس ( کنیزک ) طبعا عاشق دنیا ( زرگر ) است و میل ندارد که جهان ظاهر و محسوس را با جهان باطن و نامحسوس معاوضه کند . ابتدا عقل جزئی ( طبیبان مغرور ) می خواهد تعلقات شهوانی نفس ( کنیزک ) را معالجه کند ولی حال او وخیم تر می شود و تعلقش به دنیا ( زرگر ) افزون تر می گردد. وقتی روح ( شاه ) خاضعانه به درگاه الهی روی می آورد، خداوند عقل کلی ( طبیب روحانی ) را ماموریت می دهد که با نشان دادن حقیقت فنا و زوال دنیا ، میل آن از نفس (کنیزک) برکنده گردد و در نهایت نفس حیوانی به سوی شاه ( روح ) بازگردد و به مقام نفس مطمئنه برسد .

شرح و تفسیر 2

اما آنچه که از مفاد ابیات حاصل می آید  مولانا  خواسته است بگوید که آدمی در شکارگاه دنیا در پی صید مطلوب ها و مرادهای خود است غافل از اینکه هر نوش دنیا به نیشی و هر کام دنیا به حرمانی درآمیخته است ، و چون آدمی به بلائی گرفتار آید ابتدا چشم بر اسباب و ابواب طبیعی می دوزد و می پندارد که با فراهم آوردن آنها نجات و رهائی قطعی است در حالی که چنین نیست بلکه عکس آن است . چون آدمی از علل و اسباب و اشخاص نومید می شود رو به تضرع و نیایش می آورد و در این حال اگر قلبش صادقانه بشکند و انکسار قلب پیش آید دعایش به اجابت رسد و حاجتش روا گردد .

مولانا ضمن این حکایت عشق را از حد تعریف خارج می داند و این زبان را از بیان آن قاصر می شمرد و می گوید که عشق مجازی ، عاقبت ما را به عشق حقیقی راهبری می کند. چون عشق صورت ساز است و آدمی یکچند با صورت نرد عشق می بازد اما وقتی که آن صورت به زوال رفت در آن موقع عشق آدمی بدآن صورت به محاق می رود . زیرک کسی است که از معشوق صورتی و رنگین فارغ شود و به معشوق حی و پایدار عشق ورزد .


شرح و تفسیر بخش های حکایت “عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی و خریدن پادشاه ، کنیزک را ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمایید.

بخش اول : رفتن پادشاه به شکارگاه ، دیدن و خریدن کنیزک

بخش دوم : ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجه کنیزک

بخش سوم : از خداوند ، درخواستن رعایت ادب

بخش چهارم : ملاقات پادشاه با آن طبیب الهی

بخش پنجم : بردن پادشاه ، آن طبیب را بر سر بیمار

بخش ششم : خلوت طلبیدن آن طبیب از پادشاه با کنیزک

بخش هفتم : دریافتن آن طبیب رنج کنیزک را و عرض آن پیش پادشاه

بخش هشتم : فرستادن رسولان به سمرقند ، به آوردن زرگر

بخش نهم : بیان آنکه کشتن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس

فقیه

View Comments

  • خداوند به شما خیر و رحمت عنایت فرماید
    دیدارجان دروازه ای است به نی

  • بسیار بسیار شرح و تفاسیر کامل و مفیدی هستند. بی نهایت سپاسگزارم. ان شالله خداموند توفیق روزافزون نصیب نماید.

  • این شعر در کتاب شلوار های وصله دار از رسول پرویزی اشاره شده که نویسنده زرگر را فردی جفاکش و بد اقبال می داند...
    با توجه به تفاسیر فوق میتوان بیان کرد که در حیات صوفی گری بر خلاف حیات اجتماعی رابطه ای علت و معلولی وجود دارد که پاک بازی و بی نیازی به دنیا خواسته های نفسانی را دور و به اصل بودن سوق می دهد.

  • واقعا تفسیر اول عالی بود بسیار سپاسگذارم

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago