گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2772 تا 2785
نام حکایت : حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت
بخش : 5 از 19 ( گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن )
خلاصه حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت
در شهر غزنین شیخ زاهدی مقیم بود با نام محمّد و لقب سَررَزی . وی هفت سال متوالی روزه داشت و هر روز با برگ های درخت رز افطار می کرد . او در این دورانِ پُر ریاضت ، عجایب شگرفی از حضرت حق دید . ولی بدین امر قانع نبود و دوست داشت که جمالِ الهی را شهود کند . او در اثنای ریاضاتِ خود از بقای مادّی خویش ملول و دل سیر شد . پس بر ستیغِ کوهی رفت و گفت : خداوندا ، یا جمالِ بی مثالت را بر من بنما . یا خود را از بالای این کوه به زمین خواهم افکند . از حضرت حق بدو الهام شد که هنوز هنگامِ دیدارِ من نرسیده است . و اگر خود را به زمین افکنی نخواهی مُرد . شیخ از فرطِ عشق و …
متن کامل ” حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن
ابیات 2772 الی 2785
2772) این بگفت و گریه در شد های های / اشک ، غلطان بر رُخِ او جای جای
2773) صدقِ او هم بر ضمیرِ میر زد / عشق هر دَم طُرفه دیگی می پَزَد
2774) صدقِ عاشق بر جمادی می تند / چه عجب گر بر دلِ دانا زند
2775) صدقِ موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریایِ پُر اِشکوه زد
2776) صدقِ احمد بر جمالِ ماه زد / بلکه بر خورشید رَخشان راه زد
2777) رُو به رُو آورده هر دو در نفیر / گشته گریان هم امیر و هم فقیر
2778) ساعتی بسیار چون بگریستند / گفت میر او را که : خیز ای ارجمند
2779) هر چه خواهی ، از خزانه برگُزین / گر چه استحقاق داری صد چنین
2780) خانه آنِ توست هر چِت میل هست / برگُزین ، خود هر دو عالَم اندک است
2781) گفت : دستوری ندادندم چنین / که به دستِ خویش چیزی برگُزین
2782) من به خود نَتوانم این کردن فُضول / که کنم من این دخیلانه دُخول
2783) این بهانه کرد و مُهره در ربود / مانع ، آن بُد کآن عطا صادق نبود
2784) نه ، که صادق بود و پاک از غِلّ و خشم / شیخ را هر صدق می نآمد به چشم
2785) گفت : فرمانم چنین داده ست اِله / که گدایانه برو نانی بخواه
شرح و تفسیر گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن
این بگفت و گریه در شد های های / اشک ، غلطان بر رُخِ او جای جای
شیخ این سخنان را گفت و های های گریست . بطوریکه اشک بر پهنۀ صورتش جاری شد .
صدقِ او هم بر ضمیرِ میر زد / عشق هر دَم طُرفه دیگی می پَزَد
صداقت قلبی شیخ بر دلِ امیر منعکس شد . زیرا عشق هر لحظه دیگی تازه و شگفت می پَزد . ( طُرفه = نادر ، تازه ، شگفت ) [ از خصوصیات عشق حقیقی ، تازگی و تجدّد است . عشق هر لحظه جلوه ای تازه دارد از اینرو عشّاقِ عارف ، تازه بین و سیّال هستند . ]
صدقِ عاشق بر جمادی می تند / چه عجب گر بر دلِ دانا زند
در جایی که صداقتِ عاشق حتّی جماد را نیز تحتِ تأثیر قرار می دهد . چه جای شگفتی است که بر دلِ دانایان اثر بگذارد ؟ یعنی تعجبی ندارد که انسانِ عاقل تحتِ تأثیر عشق قرار بگیرد .
صدقِ موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریایِ پُر اِشکوه زد
مثلاََ صداقتِ حضرت موسی (ع) نه تنها بر عصا و کوه اثر گذاشت . بلکه حتّی دریای پُر شکوه را نیز تحتِ تأثیر قرار داد . [ مراد از «کوه» ، کوهِ طور است که در آن وادی حضرت حق بر کوه تجلّی کرد و آنرا متلاشی نمود . مولانا می گوید هم تأثیر عصای موسی و هم کوه طور بواسطۀ صدق باطن موسی بوده است . مصراع دوم اشاره است به شکافته شدن دریا برای موسی و قومش . آیه 50 سوره بقره « و یاد آور زمانی را که بشکافتیم دریا را برای شما ، و برهانیدیم شما را و غرق کردیم فرعونیان را و شما می دیدید ایشان را » ]
صدقِ احمد بر جمالِ ماه زد / بلکه بر خورشید رَخشان راه زد
مثال دیگر ، صداقت باطنی حضرت احمد (ص) بر زیبایی ماه اثر نهاد . و حتّی حرکت خورشید تابان را در مسیر عادی اش تحت تأثیر قرار داد . [ مصراع اول اشاره است به معجزۀ شق القمر که توضیح آن در شرح بیت 2831 دفتر چهارم آمده است . و مصراع دوم به مسئلۀ رَدُّالشَّمس اشارت دارد که علاوه بر منابع روائی شیعه ، کثیری از بزرگان اهلِ سنّت به اِسناد فراوان آن روایت کرده اند . علامه امینی در کتاب الغدیر مفصلاََ در این باب تحقیق کرده است . اما متن حدیث از اسماء بنت عمیس نقل شده که پیامبر نماز ظهر را در «صهباء» از اراضی خیبر اقامه فرمود . آنگاه علی را برای کاری فرستاد . وقتی علی بازگشت ، پیامبر نماز عصر را گزارده بود . پیامبر سرِ خود را به دامان علی نهاد و تا غروب خورشید علی بدان حال بود و تکان نخورد ( مبادا پیامبر از خواب برخیزد ) وقتی پیامبر از خواب بیدار شد و دانست که نماز عصر علی قضا شده . دست به دعا برداشت و گفت « خداوندا بندۀ تو علی برای پیامبرش ، خویشتن داری کرد تو نیز فروغ خورشید را بر او بازگردان » اسماء گوید : ناگاه خورشید طالع شد تا جایی که آفتاب بر فرازِ کوهها برآمد . علی برخاست و وضو ساخت و نماز عصر را بگزارد . سپس خورشید غروب کرد . علامه مجلسی این واقعه را در جلدِ هفتم بحارالانوار در باب معجزات آسمانی پیامبر (ص) آورده است . ]
مولانا با اشاره به معجزات مذکور می گوید که انبیاء و اولیاء هر کاری که صورت دادند بنیادش صدقِ باطن بود و صدق نیز شمشیری است بُرا .
رُو به رُو آورده هر دو در نفیر / گشته گریان هم امیر و هم فقیر
هر دو ناله کنان مقابل هم ایستادند . هم امیر گریه می کرد و هم آن شیخ فقیر .
ساعتی بسیار چون بگریستند / گفت میر او را که : خیز ای ارجمند
چون مدتی طولانی گریه کردند . امیر گفت : ای شخص بزرگوار ، بلند شو .
هر چه خواهی ، از خزانه برگُزین / گر چه استحقاق داری صد چنین
هر چه زر و سیم می خواهی از خزانه بردار . اگر چه سزاوار صد خزانۀ اینچنینی هستی .
خانه آنِ توست هر چِت میل هست / برگُزین ، خود هر دو عالَم اندک است
این خانه به تو تعلق دارد . هر چه دوست داری بردار . حتی دو جهان نیز برای تو کم است .
گفت : دستوری ندادندم چنین / که به دستِ خویش چیزی برگُزین
شیخ گفت : به من چنین اجازه ای نداده اند که به اختیار خود هر چه خواستی بردار .
من به خود نَتوانم این کردن فُضول / که کنم من این دخیلانه دُخول
من به اختیار خود نمی توانم چنین گستاخی و جسارتی کنم که مانند تازه واردان بدانجا در آیم . یعنی بی اذن کاری نمی کنم . [ دخیلانه = مانند دخیل ]
این بهانه کرد و مُهره در ربود / مانع ، آن بُد کآن عطا صادق نبود
شیخ این مطلب را بهانه کرد و خود را از دست امیر نجات داد . زیرا چیزی که سبب شد که شیخ عطای امیر را نپذیرد این بود که امیر در این بخشش صدق نیّت نداشت . ( مهره ربودن = به معنی نجات یافتن و غلبه کردن است ) [ شیخ حرف خود را پیش بُرد و به رغم اصرار امیر چیزی از عطای او قبول نکرد و بهانه آورد که من در اخذِ عطایا مأذون نیستم . ]
نه ، که صادق بود و پاک از غِلّ و خشم / شیخ را هر صدق می نآمد به چشم
اینکه گفتم امیر در عطای خود صادق نبود به این معنی نیست که او هیچگونه صدقی نداشت بلکه او صادق بود و سینه ای زدوده از خشم و ناپاکی داشت . ولی هر صدقی مورد تأیید آن شیخ نبود . یعنی همانطور که هر چیزی دارای نسبت ها و مرتبه هاست . صدق نیز مراتبی دارد و آن امیر گرچه دارای مرتبه ای از صدق باطن بود . ولی نه آن مرتبه ای که مورد نظر شیخ باشد .
گفت : فرمانم چنین داده ست اِله / که گدایانه برو نانی بخواه
شیخ گفت : خداوند به من امر کرده است که مانند گدایان برو خانه به خانه نان طلب کن . [ فرمان خداوند این بوده که مانندِ گدایان نان طلب کنم نه اینکه در اموال مردم به میل خود ، دخل و تصرفی کنم . ]
دکلمه گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و ایثار کردن مخزن
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات