نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران | شرح و تفسیر

نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3077 تا 3092

نام حکایت : حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت

بخش : 2 از 4 ( نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت

در زمانهای پیشین ، امیری از بزرگان ، غلامی به نامِ سُنقُر داشت . در یکی از سحرگاهان ، امیر قصدِ رفتن به گرمابه می کند و غلامِ خود را صدا می زند که : ای سنقر بیدار شو و اسباب و لوازم را فراهم کن که می خواهم به گرمابه بروم . سنقر بی درنگ طاس و حوله ای تهیه کرد و به راه افتادند . در سرِ راهِ خود مسجدی دیدند که بانگِ اذان از گُلدستۀ آن به گوش می رسید . سنقر چون نسبت به نماز و نیایش ، سخت شیفته و …

متن کامل « حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران

ابیات 3077 الی 3092

3077) انبیا گفتند : با خاطر که چند / می دهیم این را و آن را وعظ و پند ؟

3078) چند کوبیم آهنِ سردی ز غَی ؟ / در دمیدن در قفس هین تا به کی ؟

3079) جنبشِ خلق از قضا و وعده است / تیزیِ دندان ز سوزِ معده است

3080) نفسِ اوّل راند بر نفسِ دوم / ماهی از سر گَنده باشد نی ز دُم

3081) لیک هم می دان و خر می ران چو تیر / چونکه بَلِّغ گفت حق ، شد ناگزیر

3082) تو نمی دانی کزین دو کیستی / جهد کن چندانکه بینی چیستی

3083) چون نهی بر پشتِ کشتی بار را / بر توکّل می کنی آن کار را

3084) تو نمی دانی که از هر دو کی ای / غرقه یی اندر سفر ، یا ناجی ای

3085) گر بگویی : تا ندانم من کی ام / بر نخواهم تاخت در کشتی و یَم

3086) من در این رَه ناجیّم یا غرقه ام ؟ / کشف گردان کز کدامین فرقه ام ؟

3087) من نخواهم رفت این رَه با گمان / بر امیدِ خشک همچون دیگران

3088) هیچ بازرگانیی نآید ز تو / ز آنکه در غیب است سرِّ این دو رُو

3089) تاجرِ ترسنده طبعِ شیشه جان / در طلب نه سود دارد ، نه زیان

3090) بل زیان دارد که محروم است و خوار / نور ، نور ، او یابد که باشد شعله خوار

3091) چونکه بر بُوک است جملۀ کارها / کارِ دین اَولی کزین یابی رها

3092) نیست دستوری بدینجا قَرعِ باب / جز امید ، اللهُ اَعلَم بِالصّواب

شرح و تفسیر نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران

انبیا گفتند : با خاطر که چند / می دهیم این را و آن را وعظ و پند ؟


پیامبران با خود گفتند : چقدر باید این و آن را پند دهیم ؟

چند کوبیم آهنِ سردی ز غَی ؟ / در دمیدن در قفس هین تا به کی ؟


چقدر باید از روی ناامیدی ، این آهنِ سرد را بکوبیم ؟ و چقدر باید در قفس بیهوده باد بدمیم . [ دمیدن در قفس = کنایه از کاری بی حاصل کردن / مصراع اوّل اشاره است به ضرب المثل « آهن سرد کوفتن » که کنایه از انجام کارِ بیهوده است ( امثال و حکم ، ج 1 ، ص 74 ) ]

جنبشِ خلق از قضا و وعده است / تیزیِ دندان ز سوزِ معده است


جنبش و فعالیت مردم از قضا و وعدۀ الهی سرچشمه می گیرد . چنانکه مثلاََ تیزی و فعالیتِ دندان ها در جویدن غذا معلولِ حرارتِ معده است . یعنی اگر معده نسبت به قبولِ طعام ، سرد و بارد باشد . دندان ها نیز به فعالیت نمی افتند . [ همینطور حرکت خلق از حق است ( المنهج القوی ، ج 3 ، ص 3079 ) ]

نفسِ اوّل راند بر نفسِ دوم / ماهی از سر گَنده باشد نی ز دُم


نفسِ اوّل بر نفسِ دوم حکم راند . چنانکه مثلاََ ماهی نیز ابتدا از ناحیه سَر متعفن می شود نه از ناحیه دُم . [ به تعبیر آیات قرآن کریم یکی از حربه های حق ستیزان در مقاومت و عِنادِ خود در برابرِ دعوت پیامبران ، تمسّک به میراثِ اعتقادی نیاکان و تقلیدِ نابخردانه از آنان بوده است . از اینرو مولانا بر این خویِ سخیف می تازد و آن را می نکوهد . با توجه به این توضیح ، «سر» کنایه از نیاکان و میراثِ اعتقادی بی اساسِ آنان ، و «دُم» کنایه از اولاد و احفادِ آنان است که به تقلید از آیینِ نیاکانِ خود گام در طریقِ الحاد و بیداد نهاده اند و از آنجا که به اصطلاح آب از سرچشمه گِل آلود بوده ، تباهی و خرابی اعتقادی و اخلاقی نیاکان به ایشان نیز سرایت کرده و لاجَرم آنان نیز به غرقابۀ فسادِ روحی و جمودِ فکری درغلتیده اند . چنانکه ماهی ابتدا از ناحیه سَر دچارِ تعفّن و گندیدن می شود و سپس این فساد به سایرِ اندامهای او می رسد . تباهی و خرابی نیز از گذشتگان به ایشان رسیده است و به اصطلاح فساد از بالا به پایین سرایت کرده است .

تعبیر دوم : اگر به سیاقِ ابیات موردِ بحث دقت شود ملاحظه می کنیم که مولانا در مقامِ بیانِ این مطلب است که همۀ موجودات از آن جمله انسان ، جملگی محکومِ قضای الهی و مقهورِ تقدیرِ او هستند . و سرشتۀ علل و معالیل و اسباب و مسبّب همه در دستِ مشیّتِ الهی است . از اینرو بود که پیامبران از هدایتِ منکران نومید شدند و با خود گفتند : حالا که همۀ امور مقدّر است پس ما چرا این همه مشقّت بکشیم و در راهِ هدایتِ این قومِ معاند ، فعالیت کنیم ؟ گویا کار از بالا خراب است و خانه از پای بست ، ویران . یعنی گمراهی منکران ، ناشی از قضای الهی است . امّا حق تعالی با مأمور کردن انبیاء به تبلیغ و دعوت آیینِ حق به آنان گوشزد می کند که قضای تکوینی ، مانع از انجامِ قضای تشریعی نمی شود . پس باید همچنان به وظایف و تکالیفِ الهی عمل کرد . بنابراین در این وجه ، «سَر» کنایه از قضای الهی و «دُم» کنایه از اراده و فعلِ انسان است . یعنی فعلِ آدمی تحتِ تأثیر مشیّت و قضای الهی است . نظر مولانا در باب جبر و اختیار در شرح ابیات 1463 تا 1465 دفتر اوّل و شرح بیت 1373 دفتر سوم آمده است ]

لیک هم می دان و خر می ران چو تیر / چونکه بَلِّغ گفت حق ، شد ناگزیر


ولی تو ضمنِ اینکه مطلبِ فوق را باید خوب درک کنی ، باید مرکوبِ نَفسِ خود را با سرعتِ تیر به سوی طاعت و عبادت الهی برانی . یعنی نباید لحظه ای سستی و کاهلی از خود نشان دهی و مطلب بیت قبل را دستاویزی برای عدمِ سعی و تلاشِ خود سازی زیرا حضرتِ حق تعالی فرموده است « دستورهای الهی را ابلاغ کن » و از انجامِ این کار هیچ چاره ای نداریم . [ اشاره به آیه 67 سورۀ مائده « ای رسول ، هر آنچه را که از جانبِ پروردگارت به تو نازل می شود ، تبلیغ کن . اگر چنین نکنی ، تبلیغ رسالت نکرده ای . خداوند تو را از گزندِ مردمان نگه می دارد . البته که خداوند ، گروهِ کافران را هدایت نکند » ]

برای فهم این مطلب رجوع کنید به شرح ابیات 615 تا 621 دفتر اوّل وابیات 912 تا 914 دفتر اوّل و شرح ابیات 929 تا 947 دفتر اوّل و شرح ابیات 971 تا 978 دفتر اوّل .

تو نمی دانی کزین دو کیستی / جهد کن چندانکه بینی چیستی


این بیت باز می گردد به بیت 3071 دفتر سوم ، تو واقعاََ نمی دانی که آیا جزو اهلِ معرفتی و یا جزو اسیران جهانِ مادّی ، تو باید جهد کنی تا ماهیتِ خود را بشناسی . [ آدمی در سکون و رکود ، حقیقتِ خود را نتواند شناخت بلکه باید بکوشد و بجوشد و با پدیده ها و رخدادها آنقدر روبر شود تا هویت و شخصیتِ خود را بشناسد . بنابراین هیچکس در خلأ ، عارفِ به خود نمی شود بلکه باید پروانه وار خود را به آتشِ عمل و شعلۀ ابتلا زند تا جهرۀ دل از آفتاب جهانتابِ حقیقت روشن دارد . چرا که خود شناسی ، مهمترین علم است و بلکه باید گفت که خودشناسی ، مفتاحِ جمیعِ علوم است . ]

چون نهی بر پشتِ کشتی بار را / بر توکّل می کنی آن کار را


برای مثال ، وقتی که تو بار را بر پشتِ کشتی می گذاری و خیالِ سفر با کشتی داری . با توکّل به خدا به چنین کاری اقدام می کنی .

تو نمی دانی که از هر دو کی ای / غرقه یی اندر سفر ، یا ناجی ای


تو در آن لحظه واقعاََ نمی دانی که آیا در امواجِ دریا غرق خواهی شد و یا نجات خواهی یافت . [ این ابیات در ردّ ترس و محافظه کاری در سیر و سلوک است . ]

گر بگویی : تا ندانم من کی ام / بر نخواهم تاخت در کشتی و یَم


اگر بگویی : تا من ندانم که از کدام دسته ام یعنی تا ندانم که جزو غرق شدگانم و یا نجات یافتگان پا به کشتی نخواهم گذاشت و از راهِ دریا سفر نخواهم کرد .

من در این رَه ناجیّم یا غرقه ام ؟ / کشف گردان کز کدامین فرقه ام ؟


ای مرشدِ طریق و ای بلدِ راه برایم روشن کن که آیا من جزوِ نجات یافتگانم و یا غرق شدگان ؟ برایم معلوم کن که من جزو کدام یک از این دو دسته ام ؟

من نخواهم رفت این رَه با گمان / بر امیدِ خشک همچون دیگران


زیرا من نمی خواهم این طریق را با شک و تردید طی کنم و من نمی خواهم مثلِ سایرین با امیدِ خشک و خالی به این راه قدم بگذارم .

هیچ بازرگانیی نآید ز تو / ز آنکه در غیب است سرِّ این دو رُو


اگر تو در این خیالات باشی . پس هیچگونه تجارتی نمی توانی بکنی ، زیرا این مسئله که آیا جزو نجات یافتگانی و یا جزوِ غرق شدگان ، جزو اسرارِ پوشیده است . [ بنابراین باید در راهِ کمال وارد شد و از مخافتِ طریق نهراسید . ]

تاجرِ ترسنده طبعِ شیشه جان / در طلب نه سود دارد ، نه زیان


تاجری که بترسد در کارِ خود نه سودی می برد و نه زیانی می بیند . ( شیشه جان = کسی که روحی نازک و شکننده دارد و روحیۀ خود را زود می بازد ) [ مستفاد از مضمون حدیث « بازرگانِ ترسو از سود محروم شود و بازرگانِ دلیر ، از رزق و روزی بهره مند » ( احادیث مثنوی ، ص 90 ) ]

بل زیان دارد که محروم است و خوار / نور ، نور ، او یابد که باشد شعله خوار


بلکه بهتر است بگوییم که تاجرِ ترسو زیان می بیند . زیرا از فوایدِ سفر محروم است و روحیه ای حقیر دارد . نور را کسی می بیند و مشتاقِ شعله باشد . [ شعله خوار = خورندۀ آتش ، مجازاََ کسی که قهر و بلا را عاشقانه استقبال می کند . ]

چونکه بر بُوک است جملۀ کارها / کارِ دین اَولی کزین یابی رها


از آنجا که همۀ کارها متکی بر احتمال و امید است . پس کسی از فرجامِ امور واقف نیست . بنابراین کارِ دین را بهتر و سزاوارتر بدان زیرا در این صورت از قیدِ احتمال و تردید می رهی .

نیست دستوری بدینجا قَرعِ باب / جز امید ، اللهُ اَعلَم بِالصّواب


در این مورد اجازه نیست که درِ حضرت حق را بکوبی تا حقایقِ پوشیده بر تو کشف شود . تنها اجازه داری با امید و آرزو درِ حضرتِ حق را به صدا درآوری . خداند به راهِ راست و صلاحِ امور داناتر است . ( قَرعِ باب = کوبیدن در ) [ البته باید توجه داشت که حکمِ فوق شاملِ حالِ مبتدیان و متوسطان و افرادِ معمولی است . و اِلّا انبیا و اولیا بر حسبِ مرتبه و مقامِ روحی و معنویشان اجازه دارند که درِ مکاشفات و حقایقِ الهی را به صدا درآورند . چنانکه حضرت ختمی مرتبت به درگاهِ الهی عرضه داشت : « خداوندا ، حقیقتِ چیزها را آنگونه که هستند به من نشان بده » و یا حضرتِ ابراهیم (ع) از حق تعالی درخواست کرد که حقیقتِ حشر و نشر را به او بنمایاند . ( آیه 260 سورۀ بقره ) ]

شرح و تفسیر بخش قبل                      شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه نومید شدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟