فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی | شرح و تفسیر

فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3517 تا 3534

نام حکایت : وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی

بخش : 1 از 10 ( فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی

بلالِ حبشی هنگامی که بر اثرِ ضعفِ مزاج مانند هلالِ ماه ، لاغر و نزار شده بود . در آستانۀ مرگ قرار گرفت . همسرش از دیدن این منظرۀ غم انگیز گریست و گفت : واویلا که مرگت فرا رسیده . بلال گفت : غم مدار که اینک وقتِ شادمانی است نه اندوه . چرا که من در این سرای سپنج در غرقابه رنج و بلا غوطه ور بودم و حالا وقتِ آن رسیده که قفسِ مِحنت و ابتلا بشکند و …

متن کامل « حکایت وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی

ابیات 3517 الی 3534

3517) چون بِلال از ضعف شد همچون هِلال / رنگِ مرگ افتاد بر رویِ بِلال

3518) جفتِ او دیدش ، بگفتا واحَرَب / پس بِلالش گفت : نه نه واطَرَب

34519) تا کنون اندر حَرَب بودم ز زیست / تو چه دانی مرگ چون عیش است و چیست ؟

3520) این همی گفت و ، رُخَش در عینِ گفت / نرگس و گلبرگ و لاله می شکفت

3521) تابِ رُو و چشمِ پُر انوارِ او / می گواهی داد بر گفتارِ او

3522) هر سیه دل می سیه دیدی ورا / مردم دیده ، سیاه آمد چرا ؟

3523) مردم نادیده باشد رُو سیاه / مردمِ دیده بُوَد مرآتِ ماه

3524) خود که بیند مردم دیدۀ تو را / در جهان ، جز مردمِ دیده فزا ؟

3525) چون به غیرِ مردمِ دیده ش ندید / پس به غیرِ او که در رنگش رسید ؟

3526) پس جز او جمله مُقَلّد آمدند / در صفاتِ مردم دیدۀ بلند

3527) گفت جفتش : اَلفِراق ای خوش خِصال / گفت : نه نه ، اَلوِصال است ، اَلوِصال

3528) گفت جفت : امشب ، غریبی می روی / از تبار و خویش ، غایب می شوی

3529) گفت : نه نه ، بلکه امشب جانِ من / می رسد خود از غریبی در وطن

3530) گفت : رویت را کجا بینم ما ؟ / گفت : اندر حلقۀ خاصِ خدا

3531) حلقۀ خاصش به تو پیوسته است / گر نظر بالا کنی ، نه سویِ پَست

3532) اندر آن حلقه ز ربّ العالمین / نور می تابد چو در حلقه نگین

3533) گفت : ویران گشت این خانه ، دریغ / گفت اندر مَه نگر ، منگر به میغ

3534) کرد ویران تا کُند معمورتر / قومم اَنبُه بود و ، خانه مُختَصَر

شرح و تفسیر فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی

چون بِلال از ضعف شد همچون هِلال / رنگِ مرگ افتاد بر رویِ بِلال


همینکه بلال از ضعف مانند هلالِ ماه ، لاغر شد . آثارِ مرگ در چهره اش نمایان گردید .

جفتِ او دیدش ، بگفتا واحَرَب / پس بِلالش گفت : نه نه واطَرَب


وقتی که همسرش او را در این حال دید گفت : اندوها ، عجب مصیبتی ، بلال به او گفت : نه نه ، این حرف را مگو بلکه بگو : به به ، چه شادی و طربی . [ واحَرَب = کلمه ای است که در عزای مُردگان و برای ابراز ناراحتی گویند . حَرَب به معنی هلاکت و نابودی است ]

تا کنون اندر حَرَب بودم ز زیست / تو چه دانی مرگ چون عیش است و چیست ؟


من تا کنون با زندگانی دنیویم در ستیز و ناراحتی بودم ، تو چه می دانی که مرگ چیست و چه خوشی و لذّتی دارد .

این همی گفت و ، رُخَش در عینِ گفت / نرگس و گلبرگ و لاله می شکفت


بلال این سخنان را می گفت و در عین حال ، چهره اش مانند گلِ نرگس و برگِ لطیفِ گل و لاله از هم می شکفت .

تابِ رُو و چشمِ پُر انوارِ او / می گواهی داد بر گفتارِ او


روشنی و درخشندگی چهرۀ بلال و چشمانِ پُر نورش ، گفتارِ او را تصدیق می کرد .

هر سیه دل می سیه دیدی ورا / مردمِ دیده ، سیاه آمد چرا ؟


اشخاصی که دارای قلبی سیاه و کدر بودند . بلال را سیاه می دیدند یعنی او را به جهتِ پوستِ سیاهش موردِ تحقیر قرار می دادند . این نادان ها مگر نمی دانستند که مردمکِ چشم واقعاََ چرا سیاه است ؟ [ مردمک چشم نیز سیاه است ، امّا این سیاهی از شأن و قدرِ آن نمی کاهد چرا که محلِ نور و بینایی است پس هر سیاهی مطلقاََ زشت و ناپسند نیست . ]

مردمِ نادیده باشد رُو سیاه / مردمِ دیده بُوَد مرآتِ ماه


انسان های فاقدِ بصیرت ، رسوا و روسیاه هستند امّا مردمِ با بصیرت که در حکمِ مردمکِ چشم اند ، آیینۀ ماه هستند . یعنی مظهرِ اسماء و صفاتِ حضرتِ حق اند . ( مِرآت = آیینه ) [ ابن عربی در فصوص الحکم ، فص آدمی ، انسانِ کامل را مردمکِ چشمِ حق می شمرد . رجوع شود شرح بیت 1 دفتر اوّل ]

خود که بیند مردمِ دیدۀ تو را / در جهان ، جز مردمِ دیده فزا ؟


مردمکِ چشمِ تو را در این دنیا چه کسی می تواند ببیند ، جز آن کسی که دیده ای بصیر دارد ؟ [ یعنی در این دنیا هر کسی نمی تواند حقیقتِ انسانِ کامل را مشاهده کند مگر اهلِ بصیرت ، بلال نیز یکی از مصادیقِ انسانِ کامل بود . ]

چون به غیرِ مردمِ دیده ش ندید / پس به غیرِ او که در رنگش رسید ؟


از آنرو که حقیقتِ باطنی را بلال کسی جز مردمکِ چشم بصیر ندید . پس بجز دیدۀ بصیر چه کسی چه کسی حقیقت او را دیده است ؟ [ طبق قرینۀ مقامیه در اینجا مراد از « مردم دیده » حضرت نبی اکرم (ص) است . از این حیث که آن حضرت مصداقِ عالی و حقیقی انسانِ کامل بوده است یعنی هیچکس به اندازۀ آن حضرت به حقیقتِ بلال واقف نشد . ]

پس جز او جمله مُقَلّد آمدند / در صفاتِ مردم دیدۀ بلند


پس غیر از مردمک چشم ( منظور حضرت نبی اکرم (ص) است ) باقی مردم در برخورد با انسان کامل از روی تقلید عمل می کنند نه از روی تحقیق .

گفت جفتش : اَلفِراق ای خوش خِصال / گفت : نه نه ، اَلوِصال است ، اَلوِصال


وقتی که همسرِ بلال او را در حال دید گفت : ای کسی که دارای اخلاقِ پسندیده ای هستی ، هنگام جدایی و فِراق فرا رسیده . بلال گفت : نه نه ، این فِراق نیست بلکه وصال است ، وصال . [ زیرا با عُروضِ مرگ ، آدمی به اصلِ خود باز می گردد . ]

گفت جفت : امشب ، غریبی می روی / از تبار و خویش ، غایب می شوی


همسرش گفت : امشب به دیار غربت رهسپار می شود و از قوم و خویشت غایب می شود .

گفت : نه نه ، بلکه امشب جانِ من / می رسد خود از غریبی در وطن


بلال گفت : نه نه ، اینطور نیست بلکه امشب جانِ من از دیارِ غربت به وطن اصلی خود باز می گردد . [ نای جدا افتاده از نیستان حقیقت به اصل خود می پیوندد . ]

گفت : رویت را کجا بینم ما ؟ / گفت : اندر حلقۀ خاصِ خدا


دوباره همسرش گفت : رخسارۀ نورانی تو را باید در کجا ببینیم ؟ بلال گفت : در جمعِ خاصّانِ الهی .

حلقۀ خاصش به تو پیوسته است / گر نظر بالا کنی ، نه سویِ پَست


اگر چشم به مراتب بالای جهان هستی بدوزی و به مراتبِ پایین نگاه نکنی خواهی دید که تو نیز جزو آن جمعِ خاصّانِ الهی هستی .

اندر آن حلقه ز ربّ العالمین / نور می تابد چو در حلقه نگین


در آن جمعِ خواص ، از بارگاهِ الهی انواری در آن جمع می تابد مانند درخشیدن نگین در حلقۀ انگشتری .

گفت : ویران گشت این خانه ، دریغ / گفت اندر مَه نگر ، منگر به میغ


همسرش باز گفت : افسوس که این خانه ویران گشت یعنی افسوس که جسمِ تو به زودی فانی می گردد . بلال گفت : تو به ماه نگاه کن نه به جسم که مانندِ ابرِ تیره مانع از تابش انوار روح می گردد .

کرد ویران تا کُند معمورتر / قومم اَنبُه بود و ، خانه مُختَصَر


بلال گفت : حال من به این می ماند که مثلاََ کسی خانواده پُر عائله ای دارد در حالی که خانه اش تنگ و کوچک است . امیرِ شهر می آید و از روی لطف خانه اش را ویران می کند تا به جای آن خانه ای وسیعتر بَنا کند . [ همینطور حضرتِ شاهِ وجود به زودی خانۀ حقیر جسمِ مرا ویران می کند تا عائلۀ من که همان قوای روحانی من است به منزلِ فراخ و بیکران عالمِ ملکوت منتقل شود . ]

شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه فرا رسیدن زمان وفات بلال حبشی با شادی

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟