شرح و تفسیر گفتن موسی به مرد گوساله پرست

شرح و تفسیر گفتن موسی به مرد گوساله پرست در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر گفتن موسی به مرد گوساله پرست

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2036 تا 2063

نام حکایت : انکار موسی بر مناجات شبان

بخش : 9 از 13

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

روزی حضرت موسی (ع) به چوپانی برخورد کرد که با زبانی ساده و بی پیرایه خدا را یاد می کرد . مثلاََ می گفت : ای خدا ، تو کجا هستی که من نوکری تو را کنم . موزه ات را رفو کنم و شانه بر گیسوانت کشم . شپش های جامه ات را بِکُشم و از شیر گوسفندان به تو غذا دهم . دستان و پاهایت را نوازش کنم و جایِ خوابِ تو را پاک و پاکیزه کنم . و از این جملات و تعابیر بسیار گفت . تا آنکه حضرت موسی (ع) برآشفت و او را نکوهش کرد . چوپان نیز دل شکسته و غمین راهِ بیابان در پیش گرفت و

متن کامل حکایت انکار موسی بر مناجات شبان را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2036 الی 2063

2036) گفت موسی با یکی مستِ خیال / کِای بَداندیش از شقاوت وز ضلال

2037) صد گمانت بود در پیغمبریم / با چنین بُرهان و ، این خُلقِ کریم

2038) صد هزاران معجزه دیدی زِ مَن / صد خَیالت می فزود و ، شکّ و ظَن

2039) از خیال و ، وسوسه تنگ آمدی / طعن بر پیغمبری ام می زدی

2040) گرد از دریا برآوردم عیان / تا رهیدت از شَرِ فرعونیان

2041) زآسمان چِل سال کاسه و خوان رسید / وز دعاام جُوی از سنگی دوید

2042) این و ، صد چندین و ، چندین گرم و سرد / از تو ای سرد ، آن تَوَهّم کم نکرد

2043) بانگ زد گوساله یی از جادویی / سَجده کردی که خدایِ من تویی

2044) آن تَوَهُم هات را سیلاب بُرد  / زیرکیِ بارِدَت را خواب بُرد

2045) چُون نبودی بدگمان در حقِ او ؟ / چُون نهادی سَر چنان ای زشت رو ؟

2046) چُون خَیالت نآمد از تزویرِ او / وز فسادِ سِحرِ احمق گیرِ او

2047) سامریی خود که باشد ای سگان / که خدایی بَرتَراشد در جهان ؟

2048) چُون در این تزویرِ او یکدل شدی ؟ / وز همه اِشکال ها عاطل شدی ؟

2049) گاو می شاید خدایی را به لاف / در رسولی چُون مَنی صد اختلاف ؟

2050) پیشِ گاوی سَجده کردی از خَری / گشت عقلت صیدِ سِحرِ سامری

2051) چشم دزدیدی ز نورِ ذُالجَلال / اینت جهلِ وافر و ، عینِ ضَلال

2052) شُه بر آن عقل و ، گُزینش که تو راست / چون تو کانِ جهل را کُشتن سزاست

2053) گاوِ زرین بانگ کرد ، آخِر چه گفت ؟ / کاحمقان را این همه رغبت شگُفت

2054) زآن عجبتر دیده ات از من بسی / لیک حق را کی پذیرد هر خسی ؟

2055) باطلان را چه رُباید ؟ باطلی / عاطلان را چه خوش آید ؟ عاطلی

2056) زآنکه هر جنسی رُباید جنسِ خود / گاو ، سویِ شیرِ نَر کی رُو نَهَد ؟

2057) گرگ بر یوسف کجا عشق آورد ؟ / جز مگر از مکر تا او را خورَد

2058) چون ز گرگی وارهد ، مَحرَم شود / چون سگِ کهف ، از بنی آدم شود

2059) چون ابوبکر از محمّد بُرد بو / گفت : هذا لَیسَ وَجهُ کاذِبُ

2060) چون نبُد بوجهل از اصحابِ درد / دید صد شَقِ قَمَر ، باور نکرد

2061) دردمندی کِش ز بام افتاد طشت / زو نهان کردیم حق ، پنهان نگشت

2062) و آنکه او جاهل بُد از دردش بعید / چند بنمودند و ، او آن را ندید

2063) آینۀ دل صاف باید تا در او / واشناسی صورتِ زشت از نکو

شرح و تفسیر گفتن موسی به مرد گوساله پرست

گفت موسی با یکی مستِ خیال / کِای بَداندیش از شقاوت وز ضلال


حضرت موسی (ع) با یک گوساله پرست که مستِ خیال شده بود گفت : ای کسی که از روی بدبختی و گمراهی اندیشۀ بد بافته ای .

خلاصۀ حکایت : حضرت موسی (ع) به مردی که غرقِ خیال و پندار بی پایه بود گفت : ای مرد ، تو را چه می شود که آن همه از من معجزه و برهان و دلیل دیدی . ولی باز بر مقامِ من طعنه و خدشه وارد می آوری ؟ در حالیکه وقتی سامری آن مجسمۀ گوساله را ساخت و صدایی از آن برخاست در برابرش به سجده درآمدی و آن را خدای خود پنداشتی .

این حکایت در مضمون ابیات اخیر است که نابخردان به سبب اندیشۀ کوته و بسیط خود باطل را باور می کنند و از حق رُخ برمی تابند .

صد گمانت بود در پیغمبریم / با چنین بُرهان و ، این خُلقِ کریم


در مورد پیامبری من ، صد نوع شک و گمان آوردی در حالی که من برهانی روشن دارم و اخلاقی نیکو و والا .

صد هزاران معجزه دیدی زِ مَن / صد خَیالت می فزود و ، شکّ و ظَن


تو صدها هزار معجزه از من دیده ای ولی با این حال ، صد نوع شک و بَدگمانی تو نسبت به من افزون شده . یعنی دیدن این معجزات ، به جای آنکه تو را به ایمان و ایقان برساند به بدگمانی و سوء ظنِ فراوان دچار ساخته است . [ همانگونه که به کرّات در مثنوی دیده می شود اعدادی نظیر صد هزاران و صد و جز آن ، در بیان کثرت بکار می رود نه عددی معیّن . بنابراین مقصود این است که حضرت موسی (ع) معجزات فراوان داشته زیرا قوم او سرسخت و لجوح بودند . از اینرو اظهار معجزات امری ضروری می نموده . طبق آیه 12 سوره نمل حضرت موسی (ع) دارای نه معجزه بوده است « درآور دستِ خویش در گریبانِ خود ، تا آن را برون آری تابان . بی پیسی و گزند و با نُه معجزه سویِ فرعون و فرعونیان شو که اینان اند برون آیندگان از فرمان حق » ]

از خیال و ، وسوسه تنگ آمدی / طعن بر پیغمبری ام می زدی


تو بر اثر خیالاتِ واهی و وسوسه های یاوه ، به تنگ آمده ای از اینرو مقامِ نبوّتِ مرا نیز موردِ طعنه و خدشه قرار می دهی .

گرد از دریا برآوردم عیان / تا رهیدت از شَرِ فرعونیان


از دریا آشکارا گرد برآوردم . تا اینکه شما از گزندِ فرعونیان خلاص شدید . [ گرد از دریا برآوردن = کنایه از بند آوردن آب و خشک کردن دریا برای عبور قومِ بنی اسرائیل است . این بیت اشاره دارد به آیه 50 سوره بقره « و یاد آور زمانی را که بشکافتیم دریا را برای شما ، و برهانیدیم شما را و غرق کردیم فرعونیان را و شما می دیدید ایشان را » ]

زآسمان چِل سال کاسه و خوان رسید / وز دعاام جُوی از سنگی دوید


در طولِ چهل سال از آسمان ، روزی و طبق های طعام و خوانِ نعمت می رسید و از دعای من (موسی) از سنگ ، جوی آب روان شد . [ اشاره است به آیه 57 سورۀ بقره « و ابر را سایبان شما کردیم و ترنگبین و مرغ خوشگوار را روزی شما کردیم و گفتیم : بخورید از این روزی های پاک که به شما بخشیده ایم . ولی آنان نه به ما که به خود ستم کردند » مصراع دوم نیز اشاره است به آیه 60 سوره بقره « یاد آور زمانی را که موسی برای قومِ خود آب طلبید . پس بدو گفتیم : بزن بیدرنگ عصای خود بر سنگ ، و از آن سنگ ، دوازده چشمۀ آب روان شد »

توضیح بیشتر در شرح ابیات 80 و 81 دفتر اول .

این و ، صد چندین و ، چندین گرم و سرد / از تو ای سرد ، آن تَوَهّم کم نکرد


این معجزه و صدها معجرۀ دیگر نظیر آن از من به ظهور رسید ولی آن پندارهای یاوه را از تو که دلی سرد داری نکاست .

بانگ زد گوساله یی از جادویی / سَجده کردی که خدایِ من تویی


گوساله ای بر اثر سِحر و جادو بانگی برآورد و تو ای گوساله پرست ، بدان سجده کردی و گفتی : تویی خدای من . [ در سوره بقره و اعراف و نساء و طه به این موضوع اشاره شده است . هنگامی که حضرت موسی (ع) به میقات می رود سامری از این فرصت استفاده می کند و در صدد احیای سنّتِ کُهنِ گاوپرستی برمی آید . زیرا بنی اسرائیل ، سالیانِ سال با سنّتِ گاوپرستی مصر باستان آشنایی داشتند . او زر و سیمِ بنی اسرائیل را می گیرد و به آتش می گدازد و از آن مجسمه ای می پردازد . این مجسمه شبیه به گوساله بود و گاه به گاه نیز بانگِ گاوان از آن شنیده می شد . این پدیدۀ سِحرانگیز بسیاری از سست ایمانانِ بنی اسرائیل را به گوساله پرستی سوق داد و سبب شد که پیرامونِ آن مجسمه هنگامه ای برپا دارند . توضیح بیشتر در شرح بیت 2258 دفتر اول و شرح بیت 3331 دفتر چهارم ]

آن تَوَهُم هات را سیلاب بُرد  / زیرکیِ بارِدَت را خواب بُرد


سیلابِ بانگِ گاوِ سامری آن خیالات  پندارهای تو را بُرد . و آن زیرکی و ذکاوتِ خام و نارس را خوابِ غفلت از میان بُرد . [ گویی که صدای گوساله همچون سیلابی بود که هر گونه پندارِ تو را نسبت به باطل بودن آن از بین بُرد . ( شرح کفافی ، ج 2 ، بیت 2044 ) یعنی وقتی دیدی از مجسمه ای صدایی بر می آید . یقین کردی که امرِ خارق العاده ای رُخ داده ، پس بدان گرویدی . در حالی که مرا با آن همه معجزات نپذیرفتی . ]

چُون نبودی بدگمان در حقِ او ؟ / چُون نهادی سَر چنان ای زشت رو ؟


چرا در بارۀ گوساله ، بدگمان نشدی ؟ و ای زشت رُو چرا در برابر گوساله اینگونه سر به سجده نهادی ؟

چُون خَیالت نآمد از تزویرِ او / وز فسادِ سِحرِ احمق گیرِ او ؟


چرا از نیرنگ و حیلۀ او (سامری) خیال و توهمی به تو دست نداد ؟ و چرا از تباهی جادویِ او که نابخردان را می فریبد دچار بدگمانی نشدی ؟

سامریی خود که باشد ای سگان / که خدایی بَرتَراشد در جهان ؟


ای سگ سیرتان ، سامری کیست که بتواند در جهان خدایی درست کند ؟ [ شرح حال سامری در بیت 2043 همین بخش آمده است ]

چُون در این تزویرِ او یکدل شدی ؟ / وز همه اِشکال ها عاطل شدی ؟


چگونه در این نیرنگ و فریبِ او ، با او همراه و همدل شدی ؟ و از همۀ اِشکال ها و ایرادهای خود دست کشیدی و آسوده گشتی ؟

گاو می شاید خدایی را به لاف / در رسولی چُون مَنی صد اختلاف ؟


آیا گاوِ دروغین شایسته خدایی می شود ؟ در حالی که در بارۀ نبوّت و رسالت من صد نوع اختلاف و ستیز پدید می آید .

پیشِ گاوی سَجده کردی از خَری / گشت عقلت صیدِ سِحرِ سامری


تو از رویِ الاغ بودن و ندانستن ، در برابر یک گاو سجده کردی . زیرا که عقلِ تو به وسیلۀ جادوی سامری شکار شده بود . یعنی عقلِ تو مقهور سِحرِ او گردید .

چشم دزدیدی ز نورِ ذُالجَلال / اینت جهلِ وافر و ، عینِ ضَلال


تو چشمانت را از نورِ حضرت حق تعالی که صاحبِ شکوه و بزرگی است فرو بستی ، شگفتا از این نادانی فراوان و گمراهی کاملِ تو . [ اینت = شرح بیت 1129 همین دفتر ]

شُه بر آن عقل و ، گُزینش که تو راست / چون تو کانِ جهل را کُشتن سزاست


اُف بر آن عقل و انتخاب تو ، سزاوار است که معنِ نادانی و جهلی همچون تو کشته شود . [ شُه = کلمه ای است برای اظهار نفرت و کراهت ، اُف ، تُف ]

گاوِ زرین بانگ کرد ، آخِر چه گفت ؟ / کاحمقان را این همه رغبت شگُفت


گاوِ زرینِ سامری که صدا کرد ، بالاخره چه گفت که نابخردان اینقدر نسبت به او میل و رغبت پیدا کردند ؟ [ گاوِ سامری که حاصل فریب و حیله گری او بود . افرادِ نادان بنی اسرائیل را فریب داد در حالی که حاملِ هیچ حقیقتی نبود . ]

زآن عجبتر دیده ات از من بسی / لیک حق را کی پذیرد هر خسی ؟


شما از من کارهایی دیده اید که بسی شگفت انگیزتر از آن کار است . ولی هر آدم فرومایه ای کی حق را می پذیرد ؟

باطلان را چه رُباید ؟ باطلی / عاطلان را چه خوش آید ؟ عاطلی


چه چیز اهلِ باطل را به سویِ خود می کشد ؟ مسلماََ یک باطلِ دیگر نظیر خود آنها . چه چیز افراد بیهوده و عاطل را به سویِ خود جذب می کند ؟ قهراََ کاری بیهوده که خوشایند آنان باشد . [ کند همجنس با همجنس پرواز ]

زآنکه هر جنسی رُباید جنسِ خود / گاو ، سویِ شیرِ نَر کی رُو نَهَد ؟


زیرا هر جنسی ، جنسِ خود را می رباید و به خود جلب می کند . برای مثال ، گاو ، کی می تواند به سویِ شیرِ نر برود ؟

گرگ بر یوسف کجا عشق آورد ؟ / جز مگر از مکر تا او را خورَد


مثال دیگر ، گرگ کی نسبت به یوسف عشق می ورزد ؟ مگر برای فریبِ او تا او را شکار کند و بخورد . [ مراد از «گرگ» آدمیان گرگ سیرت است ]

چون ز گرگی وارهد ، مَحرَم شود / چون سگِ کهف ، از بنی آدم شود


ولی همینکه گرگ ، از خویِ درندگی خود رها شود . همره و مَحرَمِ آدمی می گردد . درست مانند سگِ اصحابِ کهف به مرتبۀ انسانی ارتقاء می یابد .

چون ابوبکر از محمّد بُرد بو / گفت : هذا لَیسَ وَجهُ کاذِبُ


همینکه ابوبکر به صداقتِ حضرتِ محمد (ص) پی بُرد . یعنی از آن آگاهی یافت . گفت : این رخساره دروغگو نیست . [ این بیت تقارن روحی اولیاء را بیان داشته است ]

چون نبُد بوجهل از اصحابِ درد / دید صد شَقِ قَمَر ، باور نکرد


ولی از آنرو که ابوجهل در شمار دردمندان صاحبدل نبود . صد بار شکافته شدن ماه را دید ولی تصدیق نکرد . یا می توان گفت صد نوع از این معجزاتِ شگفت انگیز را از آن حضرت دید ولی ایمان نیاورد .

دردمندی کِش ز بام افتاد طشت / زو نهان کردیم حق ، پنهان نگشت


ما از کسی که به دردمندی آوازه یافته ، اسرارِ حق را پنهان داشتیم . ولی حق از او پنهان نشد . [ زیرا مطلوب به سوی طالب خود جذب می شود . مولانا از بیت 2055 تا اینجا با مثا ها و تعبیرهای گوناگون اصلِ جذب و انجذاب را در پدیده های مادّی و روحی بیان فرمود . بدین معنی که جذب و انجذاب در پدیده هعای همجنس صورت می گیرد و دو پدیدۀ متنافر و غیر همجنس یکدیگر را دفع می کنند . ]

توضیح بیشتر در شرح ابیات 892 تا 896 دفتر اول .

و آنکه او جاهل بُد از دردش بعید / چند بنمودند و ، او آن را ندید


ولی آدم نادانی که دردِ حقیقت نداشته باشد ، بارها جلوه های حقیقت را به او نمایاندند ولی او اصلا چیزی از آن مشاهده نکرد .

آینۀ دل صاف باید تا در او / واشناسی صورتِ زشت از نکو


بنابراین نتیجه می گیریم که باید آیینۀ دل از هواهای نفسانی پاک باشد تا بتوانی رخسار زیبای حقیقت و چهرۀ زشتِ باطل را در آن از یکدیگر بازشناسی و آن دو را از هم تمیز دهی .

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه گفتن موسی به مرد گوساله پرست

دکلمه گفتن موسی به مرد گوساله پرست

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟