شرح و تفسیر حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره

شرح و تفسیر حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2046 تا 2059

نام حکایت : پیر چنگی که در عهد عمر از بهر خدا چنگ زد در میان گورستان

بخش : 5 از 13

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در عهد عُمَر ، رامشگری چنگ نواز بود که آواز دلاویز او همانند دَمِ اسرافیل ، مُردگان را زندگی و نشاط می بخشید . او عُمری را بر این کار سپری کرد و رفته رفته برف پیری بر سر و رویش باریدن گرفت و کمرش از بارِ سنگین عُمر خمیده گشت و ابروانش بر روی چشمانش فرو خُفت . آواز دلپذیرش به ناخوشی گرایید و دیگر کسی طالب ساز و آواز او نبود . و او یکه و تنها در فقر و فاقه و ناتوانی غوطه ور شد تا آنکه پیوند امیدش از خلق ، گسست و دل به امید حق بست . تا اینکه شبی به گورستانی خاموش و فراموش در حومۀ مدینه رفت و با خود گفت : این بار باید برای خدا زخمه ها را بر رشته ساز به رفتار آورم و …

متن کامل حکایت پیر چنگی که در عهد عمر از بهر خدا چنگ زد در میان گورستان را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2046 الی 2059

2046) گفت پیغمبر ز سرمای بهار / تن مپوشانید یاران زینهار

2047) ز آنکه با جانِ شما آن می کند / کان بهاران با درختان می کند

2048) لیک بگریزند از سردِ خزان / کان کند کو کرد با باغ و رَزان

2049) راویان ، این را به ظاهر بُرده اند / هم بر آن صورت ، قناعت کرده اند

2050) بی خبر بودند از جان ، آن گروه / کوه را دیده ، ندیده کان به کوه

2051) آن خزان ، نزدِ خدا نَفس و هواست / عقل و جان ، عینِ بهارست و بقاست

2052) مر تو را عقلی است جُزوی در نهان / کامل العَقلی بجُو اندر جهان

2053) جُزو تو از کُلِ او کُلّی شود / عقلِ کُل بر نفس چون غُلّی شود

2054) پس به تاویل این بُوَد کانفاس پاک / چون بهار است و حیاتِ برگ و تاک

2055) گفته های اولیاء نرم و درشت / تن مپوشان زآنکه دینت راست پُشت

2056) گرم گوید ، سرد گوید ، خوش بگیر / زآن ز گرم و سرد بِجهی ، وز سعیر

2057) گرم و سردش نوبهارِ زندگی است / مایۀ صدق و یقین و بندگی است

2058) زآن کزو ، بستانِ جان ها زنده است / زین جواهر ، بحرِ دل آکنده است 

2059) بر دلِ عاقل ، هزاران غم بُوَد / گر ز باغ دل ، خِلالی کم بُوَد

 

شرح و تفسیر حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره

گفت پیغمبر ز سرمای بهار / تن مپوشانید یاران زینهار


پیامبر (ص) گفت : ای یاران ، از سرمای بهار ، تن خود را مپوشانید . [ این مطلب از حضرت علی (ع) بدینکونه روایت شده است . « بپرهیزید از سرمای خزانی که در آغاز سال می رسد و روی آورید به سرمای بهاری که در آخر سال آغاز می شود . زیرا سرما در دو حالت با کالبدها آن می کند که با درختان می کند . در آغاز ، می سوزاند و در پایان می رویاند » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، حکمت 123 ) ]

– انقروی صورت کامل حدیث فوق را آورده است . « غنیمت شمرید بادِ بهاری را که با کالبدهای شما آن کند که با درختان شما و بپرهیزید از سرمای خزانی که با کالبدهای شما آن کند که با درختان شما »

ز آنکه با جانِ شما آن می کند / کان بهاران با درختان می کند


زیرا سرمای بهار با جان و روح شما آن کار می کند که بهاران با درختان .

لیک بگریزند از سردِ خزان / کان کند کو کرد با باغ و رَزان


ولی از سرمای خزانی بپرهیزید . زیرا سرمای خزانی بر وجود شما همان اثر را می گذارد که بر باغ و درختان انگور . ( رَزان = جمع رَز به معنی درخت انگور است )

راویان ، این را به ظاهر بُرده اند / هم بر آن صورت ، قناعت کرده اند


اما راویان ، این حدیث شریف را حمل بر ظاهر کرده اند و به همان معنای مستفاد الفاظ و صورت ظاهر آن بسنده کرده اند .

بی خبر بودند از جان ، آن گروه / کوه را دیده ، ندیده کان به کوه


این گروه از عالم جان بی خبر بوده اند . زیرا کوه را دیده اند ولی گنج و کانِ نهفته در کوه را که ارزش واقعی دارد ندیده اند . همین طور جسم را دیده اند ولی روح و جان نهفته در آن را ندیده اند .

آن خزان ، نزدِ خدا نَفس و هواست / عقل و جان ، عین بهارست و بقاست


منظور از خزان در حدیث مذکور ، در نزد خدا و خدادوستان همانا نَفس و هوای نفسانی است ولی عقل و جان ، عینِ بهار و جاودانگی است .

مر تو را عقلی است جُزوی در نهان / کامل العقلی بجُو اندر جهان


ای صاحب نَفس و هوی ، براستی که در نهان تو ، عقل جزیی وجود دارد ولی باید بکوشی تا یک فرد کامل عقل بیابی . ( توضیح بیشتر در شرح بیت 1109 همین دفتر )

جزوِ تو از کُلِ او کُلّی شود / عقل کُل بر نفس چون غُلّی شود


عقل جزیی تو به علت همنشینی با آن عقل کُل ، کُلّی می شود و به سوی تجرید و عظمت حقیقی صعود می کند . عقل کُلّی ، در حکم پای بند و زنجیر است برای نَفس . تا مبادا نَفس دچار هوی و خواهش شود . ( غُلّی = منسوب است به غُل به معنی زنجیری که بر گردن زندانیان افکنند )

پس به تاویل این بُوَد کانفاسِ پاک / چون بهارست و حیاتِ برگ و تاک


پس اینک که این سخنان و مقدمات را دریافت کردی . تاویل آن حدیث شریف چنین است . نَفس ها و دَمِ پاک اولیاء مانند بهار است که باعث حیات و رویش درختِ وجودِ آدمی می شود . [ به عقیده صوفیه هر گاه عنایت پیر از مرید برداشته شود . باطن مرید از صفا تهی می شود . ( تاک = درخت انگور ) ]

گفته های اولیاء نرم و درشت / تن مپوشان ، زآنکه دینت راست پُشت


از سخنان اولیاءالله ، خود را پنهان مکن . خواه آن سخنان نرم باشد و خواه خشن و درشت . زیرا کلام آنان ، حامی و یاور دیت توست .

گرم گوید ، سرد گوید ، خوش بگیر / زآن ز سرد و گرم بِجهی ، وز سعیر


اگر پیر طریقت ، سخن گرم بگوید یا کلام سرد ، یعنی خواه کلامش نرم باشد و یا درشت از آن استقبال کن تا از این سردها و گرمهای مادی خلاص شوی . ( سَعیر = آتش و زبانه آن ، یکی از درکات دوزخ )

گرم و سردش نوبهار زندگی است / مایۀ صِدق و یقین و بندگی است


کلام گرم و سردِ مرشدان و انسان های کامل ، در حکم نوبهار حیات است و موجب راستی و یقین و بندگی راستین است .

زآن ، کزو بُستان جان ها زنده است / زین جواهر ، بَحرِ دل آکنده است


زیرا که بوستان و مرغزار جان ها از دَمِ حیات بخش انسان کامل و پیر طریقت زنده است و دریای دل ، از این گوهرهای روحانی پُر و آکنده است .

بر دلِ عاقل ، هزاران غم بُوَد / گر ز باغِ دل ، خِلالی کم بُوَد


اگر کمترین خلل و نقصانی به اندازه یک چوب خلال به حال و ذوق سالک خردمند وارد آید . هزاران اندوه و غم بر دل او بنشیند . یعنی سالک هر گاه از کمترین اشراق قلبی محروم شود سخت غمین گردد .

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره

دکلمه حدیث اغتنموا بردالربیع الی آخره

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟