در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ

در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ| شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 1974 تا 1998

نام حکایت : حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش

بخش : 5 از 14 ( در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش

ایاز ، غلامِ محبوب سلطان محمود غزنوی چون در دستگاه او به مقام و منصب رسید به حکم نمک شناسی و بر خلافِ روش محتشمان و خودشیفتگان نوکیسه ، چارق و پوستینِ دورانِ شبانی خود را به دیوار اتاقش آویخته بود و هر روز ابتدا بدانجا می رفت و به آنها می نگریست و ایامِ پیشینِ خود را به یاد می آورد . و سپس بر سر منصب و مقام دولتی خود حاضر می شد . او برای اینکه کسی بدین کار واقف نشود . قفلی گران بر درِ اتاقش بسته بود …

متن کامل ” حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ

ابیات 1974 الی 1998

1974) ای خروسان از وی آموزید بانگ / بانگ بهرِ حق کند نه بهرِ دانگ

1975) صبح کاذِب آید و نفریبدش / صبحِ کاذِب عالَم و نیک و بَدش

1976) اهلِ دنیا عقلِ ناقص داشتند / تا که صبحِ صادقش پنداشتند

1977) صبحِ کاذِب ، کاروان ها را زده ست / که به بویِ روز بیرون آمده ست

1978) صبحِ کاذِب خلق را رهبر مباد / کو دهد بس کاروان ها را به باد

1979) ای شده تو صبحِ کاذِب را رهین / صبحِ صادق را تو کاذِب هم مَبین

1980) گر نداری از نفاق و بَد امان / از چه داری بر برادر ظن همان ؟

1981) بد گمان باشد همیشه زشت کار / نامۀ خود خوانَد اندر حقِ یار

1982) آن خَسان که در کژی ها مانده اند / انبیا را ساحر و کژ خوانده اند

1983) و آن امیرانِ خَسیسِ قلب ساز / این گُمان بُردند بر حجرۀ اَیاز

1984) کو دفینه دارد و گنج اندر آن / ز آینۀ خود منگر اندر دیگران

1985) شاه می دانست خود پاکیِّ او / بهرِ ایشان کرد او آن جُست و جُو

1986) کِای امیر آن حُجره را بگشای در / نیم شب که باشد او ز آن بی خبر

1987) تا پدید آید سِگالش هایِ او / بعد از آن بر ماست مالش هایِ او

1988) مر شما را دادم آن زرّ و گُهر / من از آن زرها نخواهم جز خبر

1989) این همی گفت و ، دلِ او می طپید / از برایِ آن اَیازِ بی ندید

1990) که منم کین بر زبانم می رود / این جفا ، گر بشنود او چون شود ؟

1991) باز می گوید به حقِّ دینِ او / که از این افزون بُوَد تمکینِ او

1992) که به قَذفِ زشتِ من طَیره شود / وز غرض وز سرِّ من غافل بُوَد

1993) مبتلی ، چون دید تأویلاتِ رنج / بُرد بیند ، کی شود او ماتِ رنج ؟

1994) صاحبِ تأویل ، اَیازِ صابر است / کو به بحرِ عاقبت ها ناظر است

1995) همچو یوسف ، خوابِ این زندانیان / هست تعبیرش به پیشِ او عیان

1996) خوابِ خود را چون نداند مردِ خیر ؟ / کو بُوَد واقف ز سِرِّ خوابِ غیر

1997) گر زنم صد تیر او را ز امتحان / کم نگردد وُصلتِ آن مهربان

1998) دانَد او کآن تیغ بر خود می زنم / من ویَم اندر حقیقت ، او منم

شرح و تفسیر در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ

ای خروسان از وی آموزید بانگ / بانگ بهرِ حق کند نه بهرِ دانگ


ای خروسان ، آواز کردن را از او یاد بگیرید . زیرا آواز او محضِ رضای حضرت حق است نه برای کسب مال . [در عنوان این بخش به دو حدیث اشاره شده است . حدیث اوّل « خداوندا بنمای به ما چیزها را آنگونه که هست » و حدیث دوم که از فرمایشات مولی علی (ع) است « اگر پرده از پیش روی من برداشته شود چیزی بر یقینم افزوده نگردد » ]

منظور بیت : ای کسانی که به نحوی در عرصۀ دینی فعالیت می کنید تبلیغ و ارشاد را از بندگانِ مقرّب یعنی انبیاء و اولیاء بیاموزید که در قبل ارشادات خود دِرهم و دیناری از مردم توقع نداشتند .

صبح کاذِب آید و نفریبدش / صبحِ کاذِب عالَم و نیک و بَدش


صبح کاذب می آید ولی او را نمی تواند فریب دهد . صبح کاذب عبارت است از جهان آمیخته به خوبی و بدی . [ صبح کاذب = صبح دروغین ، صبح اوّل ، دُمِ گرگ ، سپیده ای است که در پیِ سَحَر در ناحیه مشرق نمایان می شود و از آنرو که این سپیدی ، دراز و باریک و سربالاست به «دُمِ گرگ» تشبیه شده است . زمان این صبح بسیار کوتاه است . در این بیت و دو بیت بعدی منظور این دنیای فریبنده و غلط انداز است . زیرا این دنیا مانند صبح کاذب فریبنده و سریع الزوال است . قبلاََ نیز در دفتر چهارم مرشدان دروغین به صبح کاذب تشبیه شده اند که در این بخش نیز از بیت 1978 مجدداََ «صبح کاذب» را در مورد مرشدان دروغین بکار گرفته است . ]

اهلِ دنیا عقلِ ناقص داشتند / تا که صبحِ صادقش پنداشتند


دنیا طلبان چون عقلِ ناقصی دارند . دنیا را همچون صبح صادق پندارند . یعنی دنیا را سرای حقیقی و پایدار گمان دارند در حالی که چنین نیست .

صبحِ کاذِب ، کاروان ها را زده ست / که به بویِ روز بیرون آمده ست


صبح کاذب ، کاروان ها را گمراه کرده است . زیرا به گمانِ آنکه صبحِ حقیقی فرا رسیده بیرون آمده اند .

صبحِ کاذِب خلق را رهبر مباد / کو دهد بس کاروان ها را به باد


الهی که صبح کاذب پیشوای مردم نشود . زیرا کاروانیانِ بسیاری را به باد فنا می دهد . [ کو = مخففِ که او ]

ای شده تو صبحِ کاذِب را رهین / صبحِ صادق را تو کاذِب هم مَبین


ای کسی که اسیرِ صبحِ کاذبی مبادا صبح صادق را کاذب پنداری . [ رهین = مرهون ، گرو ، گرو نهاده شده ، در اینجا به معنی اسیر و مقیّد ]

گر نداری از نفاق و بَد امان / از چه داری بر برادر ظن همان ؟


اگر تو از نفاق و بدی در امان نیستی . چرا نسبت به برادر خود همان گمانِ بد را داری ؟

بد گمان باشد همیشه زشت کار / نامۀ خود خوانَد اندر حقِ یار


آدم تباهکار همیشه نسبت به دیگران بَد گُمان است . و نامۀ خود را در بارۀ رفیق خود نیز می خواند . یعنی آن اعمال و نیّات پلیدی که در صحیفۀ وجودش نگاشته شده همان را به دوستان و همنوعانش اِسناد می دهد .

آن خَسان که در کژی ها مانده اند / انبیا را ساحر و کژ خوانده اند


آن فرومایگانی که در کژرَوی ها فرومانده اند . پیامبران را جادوگر و منحرف نامیده اند . [ خَسان = جمع خَس به معنی فرومایگان ]

و آن امیرانِ خَسیسِ قلب ساز / این گُمان بُردند بر حجرۀ اَیاز


و آن امیرانِ فرومایه متقلّب ، یعنی امیرانِ سلطان محمود که اَیاز را به انباشتنِ زر و سیم متهم کرده بودند در بارۀ اتاقِ اَیاز چنین گُمانِ کژی داشتند . [ خَسیس = پست و فرومایه / قلب ساز = دغل کار ، متقلّب ، آنکه سکۀ تقلّبی می سازد ]

کو دفینه دارد و گنج اندر آن / ز آینۀ خود منگر اندر دیگران


به شاه می گفتند که اَیاز گنجینه ای پوشیده و خزانه ای در آن اتاق دارد . دیگران را از آینۀ خود نگاه مکن . [ دفینه = گنجینه ، گنجی که در جایی مدفون شده باشد ]

شاه می دانست خود پاکیِّ او / بهرِ ایشان کرد او آن جُست و جُو


سلطان محمود از پاکی و وارستگی اَیاز آگاه بود . ولی آن جستجوها را برای تأدیبِ بَدگُمانان ترتیب داد .

کِای امیر آن حُجره را بگشای در / نیم شب که باشد او ز آن بی خبر


سلطان محمود به آن امیران گفت : نیمه شب که اَیاز خبر ندارد بروید و درِ آن اتاق را باز کنید .

تا پدید آید سِگالش هایِ او / بعد از آن بر ماست مالش هایِ او


تا نیّات و اندیشه های او آشکار شود و زان پس گوشمالی دادن او بر عهدۀ ماست . [ سِگالش = اندیشیدن ، اندیشه / مالش = مالیدن ، مشت هال ، در اینجا گوشمالی و تنبیه ]

مر شما را دادم آن زرّ و گُهر / من از آن زرها نخواهم جز خبر


آن طلاها و جواهرات را به شما بخشیدم . زیرا من از آن طلاها چیزی نمی خواهم مگر خبری که در بارۀ آن به من می رسانید .

این همی گفت و ، دلِ او می طپید / از برایِ آن اَیازِ بی ندید


سلطان محمود این سخنان را گفت ولی دلش برای آن اَیازِ بی مانند در تب و تاب بود . یعنی می ترسید که مبادا حرف های او به گوشِ اَیاز برسد و او برنجد . [ ندید = همتا و نظیر ]

که منم کین بر زبانم می رود / این جفا ، گر بشنود او چون شود ؟


زیرا این منم که چنین حرف هایی در بارۀ او می زنم . اگر او این سخنان جفاکارانه را بشنود چه حالی پیدا می کند .

باز می گوید به حقِّ دینِ او / که از این افزون بُوَد تمکینِ او


سلطان محمود باز برای دلداری دادن به خودش می گفت :به حقانیّتِ دینِ او قسم که اطاعت اَیاز از این فراتر است . [ تمکین = اطاعت ، فرمانبرداری ]

که به قَذفِ زشتِ من طَیره شود / وز غرض وز سرِّ من غافل بُوَد


که از اتّهامِ ناروای من دل آزرده شود و از غرض و نیّت من بی خبر باشد . [ قَذف = در لغت به معنی سنگ انداختن و کسی را به زنا متهم کردن است / طَیره = آزردگی ، دلتنگی ، شرمساری ]

مبتلی ، چون دید تأویلاتِ رنج / بُرد بیند ، کی شود او ماتِ رنج ؟


کسی که دچارِ ابتلایی می شود اگر به باطنِ رنج پی ببرد . رنج را توفیق می بیند . چنین کسی کی ممکن است مقهور رنج شود ؟ [ تأویلات رنج = یعنی هر گاه بندۀ مقرّبِ درگاه حق دچارِ بلایی شود آن بلا را عین وَلاء بیند ]

صاحبِ تأویل ، اَیازِ صابر است / کو به بحرِ عاقبت ها ناظر است


صاحب تأویل ، اَیاز شکیباست . یعنی در این حکایت کسی که رنج ها را تأویل می کند و مقهورِ پوستۀ ظاهری رنج نمی شود و به باطن آن راه می یابد و می بیند که در دلِ این رنج عشق و محبت نهفته شده است . بندۀ مقرّب حضرت حق است که اَیازوار به هر بلا مرحبا می گوید . زیرا او به عواقبِ امور بیناست .

همچو یوسف ، خوابِ این زندانیان / هست تعبیرش به پیشِ او عیان


درست مانند حضرت یوسف (ع) که تعبیر خوابِ زندانیان بر او معلوم بود .

خوابِ خود را چون نداند مردِ خیر ؟ / کو بُوَد واقف ز سِرِّ خوابِ غیر


آدم صالح که از اسرار رویای خود واقف است . چگونه ممکن است تعبیر خواب دیگران را نداند ؟

گر زنم صد تیر او را ز امتحان / کم نگردد وُصلتِ آن مهربان


فرضاََ اگر از روی امتحان صد شمشیر به ایاز بزنم از پیوستگی آن مهربان به من چیزی کاسته نشود . [ مولی علی (ع) می فرماید « اگر با شمشیر بر بینیِ مؤمن زنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد ( نهج البلاغۀ فیض الاسلام ، حکمت شمارۀ 42 ) ]

دانَد او کآن تیغ بر خود می زنم / من ویَم اندر حقیقت ، او منم


زیرا ایاز می داند که آن شمشیر را بر خود می زنم . چون در حقیقت من او هستم و او ، من . [ ابیات اخیر اگر چه از زبان سلطان محمود است ولی در واقع از قول جضرت حق است در بارۀ عشّاقِ خود . ]

منظور بیت : عاشق صادق اگر هزاران بلا بیند ذرّه ای از عشقش به حق کاسته نشود . بلکه افزون گردد . بخش بعدی در بیان اتحاد عاشق و معشوق است .

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه در معنی اَرِنَا الاَشیاءَ کماهِیَ و معنی لَو کُشِفَ الغِطاءُ

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟