در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود

در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 1497 تا 1526

نام حکایت : حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت

بخش : 2 از 13 ( در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت

پادشاهی غلامی داشت که بس نادان و حریص بود و وظایف خود را به درستی انجام نمی داد . روزی شاه برای تنبیه او دستور داد که از جیره اش بکاهند . و اگر باز به لجاجت و سفاهتِ خود ادامه داد نامش را بکلّی از دفتر خدمتگزاران پاک کنند . وقتی که این خبر به گوش غلام رسید به جای آنکه در صدد شناختِ قصور و تقصیر خویش برآید با نادانی تمام ، در صدد نوشتن نامه ای پُر جنجال و ستیز برای شاه برآمد . امّا پیش از آنکه نامه را بنویسد نزدِ آشپز رفت و پرخاش کنان او را مقصّرِ تقلیل جیرۀ خود دانست . آشپز بدو گفت من مأمورم و معذور . برو ببین عاملِ اصلی چیست و کیست ؟ غلام ناچار به گوشه ای رفت و نامه ای برای شاه نوشت که هر چند متنِ نامه …

متن کامل ” حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود

ابیات 1497 الی 1526

1497) در حدیث آمد که یزدانِ مجید / خلقِ عالَم را سه گونه آفرید

1498) یک گُرُه را جمله عقل و علم و جُود / آن فرشته ست ، او نداند جز سُجود

1499) نیست اندر عنصرش حرص و هوا / نورِ مطلق ، زنده از عشقِ خدا

1500) یک گروهِ دیگر از دانش تهی / همچو حیوان از علف در فَربِهی

1501) او نبیند جز که اصطبل و علف / از شقاوت غافل است و از شرف

1502) این سوم هست آدمیزاد و بشر / نیمِ او ز افرِشته و ، نیمیش خر

1503) نیمِ خر ، خود مایلِ سُفلی بُوَد / نیمِ دیگر ، مایلِ عقلی بُوَد

1504) آن دو قوم ، آسوده از جنگ و حِراب / وین بَشَر با دو مخالف در عذاب

1505) وین بشر هم ، ز امتحان قسمت شدند / آدمی شکلند و ، سه امّت شدند

1506) یک گُرُه مستغرقِ مطلق شدند / همچو عیسی با مَلَک ملحق شدند

1507) نقشِ آدم ، لیک مَعنی جبرئیل / رَسته از خشم و هوا و قال و قیل

1508) از ریاضت رَسته ، وز زهد و جهاد / گوییا از آدمی او خود نزاد

1509) قسمِ دیگر با خران ملحق شدند / خشمِ محض و شهوتِ مطلق شدند

1510) وصفِ جبریلی در ایشان بود ، رفت / تَنگ بود آن خانه و ، آن وصف زَفت

1511) مُرده گردد شخص ، کو بی جان شود / خر شود چون جانِ او بی آن شود

1512) ز آنکه جانی کآن ندارد ، هست پَست / این سخن حق است و ، صوفی گفته است

1513) او ز حیوان ها فزونتر جان کنَد / در جهان ، باریک کاری ها کُند

1514) مکر و تلبیسی که او دانَد تنید / آن ز حیوانِ دگر نآید پدید

1515) جامه های زَرکشی را بافتن / دُرّها از قعرِ دریا یافتن

1516) خرده کاری های علمِ هندسه / یا نجوم و علمِ طبّ و فلسفه

1517) که تعلّق با همین دُنیاستش / رَه به هفتم آسمان بر نیستش

1518) این همه ، علمِ بنایِ آخُر است / که عِمادِ بودِ گاو و اُشتر است

1519) بهرِ استبقایِ حیوان چند روز / نامِ خود کردند این گیجان ، رُموز

1520) علمِ راهِ حق و علمِ منزلش / صاحبِ دل دانَد آن را یا دلش

1521) پس درین ترکیب ، حیوانِ لطیف / آفرید و کرد با دانش اَلیف

1522) نام ، کالانعام کرد آن قوم را / ز آنکه نسبت کو به یَقظه نَوم را ؟

1523) روحِ حیوانی ندارد غیرِ نَوم / حسّ های منعکس دارند قوم

1524) یَقظه آمد ، نومِ حیوانی نماند / انعکاسِ حسِّ خود از لوح خواند

1525) همچو حسِّ آن که خواب او را ربود / چون شد او بیدار ، عکسیّت نمود

1526) لاجَرَم اَسفَل بُوَد از سافلین / ترکِ او کن ، لا اُحِبُّ الآفِلین

شرح و تفسیر در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود

در حدیث آمد که یزدانِ مجید / خلقِ عالَم را سه گونه آفرید


در حدیث آمده است که خداوندِ بزرگ ، مخلوقاتِ جهان را سه نوع آفریده است . [ اشاره است به حدیث « از عبدالله بن سِنان نقل شده است که گفت : از امام جعفر صادق (ع) پرسیدم : فرشتگان برترند یا آدمیزادگان ؟ فرمود : امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است : خداوند در فرشتگان ، عقلِ بدونِ شهوت نهاده است در حالیکه در آدمیزادگان عقل و شهوت را نوأمان سرشته است . پس کسی که عقلش بر شهوتش غالب آید . او برتر از فرشتگان است و کسی که شهوتش بر عقلش چیره گردد . او فروتر از حیوانات است » ( احادیث مثنوی ، ص 119 ) . حکیم سبزواری در فضیلت انسان تزکیه شده بر فرشته گوید : انسانِ حقیقی از فرشته برتر است ، زیرا فرشته مقیّد به مقامِ تنزّه است و از اقسامِ شهوات ، مبرّاست . در حالی که انسان ، هیکلِ توحید است و وحدتِ جمعیّه دارد و مظهرِ علم و قدرتِ حق شده و هموست که به مقامِ مَلَک رسیده و از او گذشته است ( شرح اسرار ، ص 431 ) ]

یک گُرُه را جمله عقل و علم و جُود / آن فرشته ست ، او نداند جز سُجود


گروهی را سراسر عقل و علمِ و بخشش عطا کرده است . این گروه ، فرشتگان اند که جز طاعت و عبادت کار دیگری نمی کنند . [ جُود = بدین معنی است که فرشتگان واسطۀ فیض حضرت حق به خلق هستند . ایمان به وجودِ فرشتگان از ضروریّاتِ دین است . زیرا در آیه 136 سورۀ نساء انکارِ فرشتگان در ریدفِ انکارِ خدا و رسولان و کُتُبِ آسمانی ذکر شده است . در اینکه حقیقتِ فرشتگان جیست بطور کُلی دو نظر وجود دارد : یکی آنکه فرشتگان موجوداتی مکان گیر و متحیّز و اجسامی لطیف و هوایی اند و به اَشکالِ مختلف متشکّل می شوند . که البته این قول ، بر اساسی نیست . قول دوم آنکه فرشتگان ، جوهری نورانی و قائم به ذاتِ خویش اند و نه جسم اند و نه متحیّز ( مفاتیح الغیب ، ص 621 ) . اینکه فرشتگان چه ماهیّتی دارند از قضایای غیبی است و بر عقل و ادراکِ بشری پوشیده است و تنها می توان در پرتوِ کلامِ وحی بدان ایمان آورد . در آیه 6 سورۀ تحریم ، فرشتگان موجوداتی مطیع و منقاد و فاقدِ نزعۀ عصیان و طغیان توصیف شده اند . مولانا در این بیت ، فرشتگان را یکپارچه عقل و معرفت و فیضِ ربّانی محسوب می دارد . چنانکه حکما نیز روح القدس ( حبرئیل ) را به عقلِ فعّال تعبیر کرده اند ( المشاعر ، ص 62 ) . پس بیان مولانا در بارۀ فرشتگان ملهم است از کلامِ وحی . امام علی (ع) نیز در خطبۀ یکم نهج البلاغه پس از بیان توحید و خلقتِ آسمان ها و زمین به انواع و اصنافِ فرشتگان می پردازد و آنان را موجوداتی عاقل و مطیع وصف می کند . ]

نیست اندر عنصرش حرص و هوا / نورِ مطلق ، زنده از عشقِ خدا


در طبیعتِ فرشتگان ، حرص و شهوت وجود ندارد . بلکه نورِ مجرّدند و به عشقِ الهی زنده اند .

یک گروهِ دیگر از دانش تهی / همچو حیوان از علف در فَربِهی


گروهی دیگر از علم و معرفت خالی هستند و این گروه مانندِ چهارپایان از خوردنِ علف چاق و پروار می شوند .

اونبیند جز که اصطبل و علف / از شقاوت غافل است و از شرف


حیوان جز طویله و علف چیزی نمی بیند و از بدبختی و نیک بختی بی اطلاع است .

این سوم هست آدمیزاد و بشر / نیمِ او ز افرِشته و ، نیمیش خر


گروهِ سوم آدمیزاد و انسان است که نیمی از وجودش از فرشته است و نیمی از الاغ . [ وجود انسان دو ساحتی است . چنانکه قرآنِ کریم نیز انسان را دارای دو جنبۀ معنوی و مادّی دانسته است . از یک طرف وجود انسان از آب و گِل تکوین یافته و از طرفی دیگر روحِ ربّانی در او دمیده شده است . در سخنان حکما و عرفا تصریح شده که انسان از جسم و روح که دو جوهرِ متضادند ترکیب یافته و از اینرو آدمی در بسترِ اضداد ساخته شده است . ]

نیمِ خر ، خود مایلِ سُفلی بُوَد / نیمِ دیگر ، مایلِ عقلی بُوَد


نیمۀ الاغ ، یعنی جنبۀ حیوانی او به امورِ پست و مبتذل مایل است و نیمۀ دیگر او به مسائلِ عقلی و معنوی گرایش دارد .

آن دو قوم ، آسوده از جنگ و حِراب / وین بَشَر با دو مخالف در عذاب


آن دو گروه ، یعنی فرشتگان و حیوانات از جنگ و ستیز فارغ اند . امّا انسان با دارا بودن این دو جنبۀ متضاد دائماََ در کشمکش و رنج است . ( حِراب = جنگ و پیکار ) [ گاهی جنبۀ حیوانی انسان بر جنبۀ مَلَکی او غالب می شود و گاه بالعکس . ]

وین بشر هم ، ز امتحان قسمت شدند / آدمی شکلند و ، سه امّت شدند


و انسان ها به سببِ امتحان و ابتلایی که می گذرانند . به سه گروه تقسیم می شوند . گر چه همۀ آنها بظاهر انسان اند و مانندِ یکدیگر . [ مناسب است با آیات 6 تا 11 سورۀ واقعه « و شما به سه گروه تقسیم شوید . نخست یارانِ دست راست ، یاران دست راست چیست ؟ دوم یاران دست چپ ، یارانِ دستِ چپ چیست ؟ و سوم پیشی گیرندگان ، پیشی گیرندگان مقربانِ درگاهِ الهی هستند » آدمیان به سه گروهِ نیکان ، بدان و مقرّبان تقسیم شده اند . پس بکوش بدی را از خود وانهی و در سلکِ نیکان و مقرّبان درآیی . ]

یک گُرُه مستغرقِ مطلق شدند / همچو عیسی با مَلَک ملحق شدند


گروهی بطورِ کامل مستغرقِ جهانِ الهی شده اند و مانندِ حضرت عیسی (ع) به فرشتگان پیوسته اند . یعنی به تجرّدِ کامل رسیده اند و ذرّه ای از گرایش های نفسانی در آنان وجود ندارد .

نقشِ آدم ، لیک مَعنی جبرئیل / رَسته از خشم و هوا و قال و قیل


گر چه به صورت انسان اند امّا به سیرت جبرئیل اند . زیرا از غضب و هوس و چون و چراهای لفظی گذشته اند . [ جبرئیل = شرح بیت 6 دفتر سوم ]

از ریاضت رَسته ، وز زهد و جهاد / گوییا از آدمی او خود نزاد


حتّی به مرتبه ای رسیده اند که دیگر از قیدِ ریاضت و پارسایی و پیکار با هوای نَفس نیز گذشته اند و اصلاََ گویی که از نوعِ انسان زاده نشده اند .

قسمِ دیگر با خران ملحق شدند / خشمِ محض و شهوتِ مطلق شدند


گروهِ دیگر به خرها پیوسته اند و غضبِ کامل و شهوتِ مطلق شده اند . [ گروهی از انسان ها به سببِ مقهور شدن در مقابلِ امیال و غرایز حیوانی از مرتبۀ والای انسانی به مرتبۀ نازلِ حیوانی سقوط کرده اند و خشم و شهوت عِنان آنان را بدست دارد . ]

وصفِ جبریلی در ایشان بود ، رفت / تَنگ بود آن خانه و ، آن وصف زَفت


در انان نیز صفتِ فرشتگی وجود داشت ، امّا از میان رفت . خانۀ وجودِ آنان تنگ بود . در حالی که آن صفت بس عظیم بود . [ نیکلسون گوید : « آن خانه » یعنی جسمی که تحتِ سلطۀ شهوات و تمایلاتِ نفسانی است . طبق آیه 30 سورۀ روم ، همۀ آدمیان فطرتاََ بر آیینِ توحید آفریده شده اند . یعنی خوی پاکی و وارستگی در همۀ آحادِ بشری به صورتِ بالقوه وجود دارد و همگان مستعدِ وصول به کمالاتِ معنوی هستند . امّا ظهورِ این صفات نیازمندِ سعی و مجاهده است . از اینرو آدمیانِ حیوان سیرت کسانی هستند که با اعمالِ تباهِ خود این استعداد را محو کرده اند . ]

مُرده گردد شخص ، کو بی جان شود / خر شود چون جانِ او بی آن شود


انسانی که روحِ معنوی و کمال طلب نداشته باشد در واقع مُرده ای بیش نیست . و هر کس که روحِ او فاقدِ این صفت باشد خر است . [ زنده بودن انسان به حیاتِ قلبی و روحی بستگی دارد که این حیات در لسانِ قرآنِ کریم « حیات طیّبه » نامیده شده است . کسی که حیاتِ طیّبه نداشته باشد . حیوان است و بلکه پست تر از حیوان . ]

ز آنکه جانی کآن ندارد ، هست پَست / این سخن حق است و ، صوفی گفته است


زیرا روحی که چنین صفتی نداشته باشد ، حقیر و خوارست . و این سخن کلامی راست و متین است و این سخن را صوفی گفته است . [ صوفی = شرح بیت 159 دفتر دوم ]

او ز حیوان ها فزونتر جان کنَد / در جهان ، باریک کاری ها کُند


چنین شخصِ فرومایه ای از حیوانات بیشتر جان می کند یعنی بیشتر رنج و مشقّت می کشد . زیرا در این دنیا کارهای دقیق و مکرهای طریفی بکار می برد تا حیاتِ بهیمی خود را آبادتر کند . [ مولانا در ابیاتِ ذیل منظورِ خود را از این « باریک کاری ها » بیان می کند . ]

مکر و تلبیسی که او دانَد تنید / آن ز حیوانِ دگر نآید پدید


حیله و تزویری که آن شخصِ فرومایه می داند و می تواند بکار ببرد . از دیگر حیوانات برنمی آید .

جامه های زَرکشی را بافتن / دُرّها از قعرِ دریا یافتن


انسان می تواند لباس های زربفت و فاخر برای خود ببافد و از قعرِ دریا مروارید صید کند . [ زَرکشی = جامه ای که در آن تارهای زَر کشیده باشند ]

خرده کاری های علمِ هندسه / یا نجوم و علمِ طبّ و فلسفه


آدمی ظرافت ها و فنون علمِ هندسه را می شناسد و از دقایق و نکته های علمِ نجوم و طب و فلسفه آگاه می شود .

که تعلّق با همین دُنیاستش / رَه به هفتم آسمان بر نیستش


زیرا این انسان ( و یا این علوم ) مطلقاََ به همین دنیا بستگی دارد و راهی به سوی آسمانِ هفتم ندارد . [ قرآنِ کریم به کرّات تعداد آسمان ها را هفت عدد دانسته اند . نظیر آیه 44 سورۀ اِسراء ، آیه 86 سورۀ مومنون ، آیه 12 سورۀ فصّلت و … برخی از مفسّران عدد هفت را نشان دهندۀ کثرت گرفته اند نه عددی خاص . از اینرو گفته اند تعدادِ آسمان ها بسیار زیاد است . به هر حال آسمانِ هفتم کنایه از عالمِ الهی است . ]

این همه ، علمِ بنایِ آخُر است / که عِمادِ بودِ گاو و اُشتر است


این همه علم و فنّی که یادآور شدیم . علم و فنّی است که آخورِ آدمی را می سازد و آباد می کند و بقای گاو و شتر بدان بستگی دارد . ( عِماد = ستون ، تکیه گاه ) [ علوم و فنونی که فقط دنیای آدمی را می سازد . زندگی مردمِ گاو سیرت و شتر صفت بدان وابسته است . ]

بهرِ استبقایِ حیوان چند روز / نامِ خود کردند این گیجان ، رُموز


این نادان ها برای حفظِ بقای چند روزۀ آدمیان حیوان صفت ، آن علوم و فنون را علمِ اسرار و رموزِ هستی نام نهاده اند . [ استبقاء = طلب بقا ، خواهان بقا ، ماندگار شدن ]

علمِ راهِ حق و علمِ منزلش / صاحبِ دل دانَد آن را یا دلش


در حالی که علمِ طریقِ الهی و علمِ منازل حق را تنها صاحبدلان از راهِ دلِ خود می دانند . [ علم منزلش = اشاره دارد به منازل و مراحلِ سلوک که در کتب صوفیه به تفضیل آمده است . ]

پس درین ترکیب ، حیوانِ لطیف / آفرید و کرد با دانش اَلیف


پس خداوندِ متعال در این ترکیب ، یعنی در وجودِ انسان ، حیوانی لطیف بیافرید و او را با علم مأنوس کرد . ( اَلیف = اُنس و اُلفت گیرنده ) [ قادر حکیم از ترکیب عقل و شهوت ، حیوانی لطیف آفرید که در لسانِ حکما « حیوانِ ناطق » نامیده شد . آن دسته از انسان هایی که با عالمِ عقل و معنا اُنس می گیرند ، روحی لطیف و پاک دارند . بر عکس کسانی که با آن عالم بیگانه اند ، روحی کثیف و پلید دارند . ]

نام ، کالانعام کرد آن قوم را / ز آنکه نسبت کو به یَقظه نَوم را ؟


خداوند آن دسته از آدمیان را که روحی کثیف و پلید دارند . « چهار پا » نامید . زیرا خواب با بیداری چه نسبتی دارد ؟ مسلماََ هیچ نسبتی ندارند . همینطور میانِ پاکان و ناپاکان هیچ سنخیّتی نیست . [ کالانعام = مانندِ چهار پایان . اشاره دارد به آیه 179 سورۀ اعراف « … ایشان را دل هایی است که بدان حق را نیابند و ایشان را دیدگانی است که بدان حق را نبینند و ایشان را گوش هایی است که بدان حق را نشنوند و ایشانند ستوران بلکه گمراه تر » ]

روحِ حیوانی ندارد غیرِ نَوم / حسّ های منعکس دارند قوم


روحِ حیوانی ، دستمایه ای جز خواب ندارد . و ادراکاتِ مردمی که مقهورِ غرایز حیوانی شده اند وارونه است . ( نَوم = خواب ، منظور خواب غفلت و یا مقتضیات حیات حیوانی است ) [ آنان که در مرتبۀ نازل حیوانی فرو مانده اند در خوابِ غفلت به سر برند و جمیعِ ادراکاتشان بر خلافِ واقع است . به عبارتی ساده تر شناختِ صحیحی از جهان و حیات خود ندارند . در نتیجه وجودِ حقیقی را موهوم و موهومات را موجوداتِ حقیقی محسوب می دارند . کالۀ بی مقدارِ دنیا را ارج می نهند و کمالاتِ اخلاقی و انسانی را هیچ می شمرند . ]

یَقظه آمد ، نومِ حیوانی نماند / انعکاسِ حسِّ خود از لوح خواند


هر گاه بیداری آید . خوابِ غفلتِ حیوانی از میان برود و وارونه بودنِ ادراکاتِ خود را در لوحِ وجودِ خود ببیند . ( یَقظه = بیداری ) [ وقتی که اهلِ دنیا بمیرند ، حجاب های دنیوی و پرده های نفسانی از برابرِ چشمِ دلشان واپس رود و آنگاه درخواهند یافت که همۀ ادراکاتشان در دنیا وارونه بوده است . چنانکه آیه 22 سورۀ ق ، بدین موضوع تصریح دارد . اهلِ دنیا در واقع خوابیده اند و چون بمیرند بیدار شوند . ]

همچو حسِّ آن که خواب او را ربود / چون شد او بیدار ، عکسیّت نمود


این بدان مانَد که شخصی در خوابی عمیق فرو رود و رویاهایی ببیند و چون از خواب بیدار شود . عکسِ رویاهای خود را مشاهده کند . [ مثلاََ فقیری در عالمِ رویا می بیند که به ثروتِ عظیمی دست یافته و خادمان و چاکران دائماََ به او تعظیم می کنند و خدمتش به جای می آورند . آن بینوا در این رویای شیرین است که ناگهان بیدارش می کنند و متوجه می شود که همۀ آن صحنه ها ، رویایی بیش نبوده و فقر و فاقه همچان بر دوام است . دنیا پرستان نیز حالی اینگونه دارند . ]

لاجَرَم اَسفَل بُوَد از سافلین / ترکِ او کن ، لا اُحِبُّ الآفِلین


ناگزیر چنین کسی در فروترین مرتبه به سر بَرَد . او را رها کن که من افول کنندگان و زوال پذیران را دوست ندارم . [ مصراع اوّل اشاره دارد به ایه 5 سورۀ تین « سپس باز بریمش به فروترین مرتبت » و مصراع دوم نیز اشاره دارد به آیه 76 تا 90 سورۀ انعام « آنگاه که شبِ تاریک همه جا را فرا گرفت ، ستاره ای بدرخشید . ابراهیم گفت : اینست پروردگارِ من ، و چون آن ستاره فرو شد ، گفت : من فروشوندگان را دوست ندارم . و آنگاه ماهی تابان دید ، گفت : اینست پروردگار من ، و چون آن ماه فرو شد . گفت : اگر خداوند مرا هدایت نکند هر آینه از گمراهان شوم . و آنگاه که آفتاب را تابان دید گفت : این است پروردگار من ، این بزرگتر است . و چون فرو شد گفت : من بیزارم از هر آنچه شما شریک و انبازِ خدا می دانید . همانا من روی بگردانم به سویِ کسی که آسمان و زمین را بیافرید در حالی که بر آیین او راست رونده ام و نیستم از مشرکان » مولانا با اشاره به این آیات می گوید : انسانی که مقهورِ صفاتِ بهیمی است از هر موجودی پست تر است و باید مشرب و طریقه زندگانی این حیوان سیرتانِ آفل را ترک گفت . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                   شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه در تفسیر این حدیث که محمد مصطفی فرمود

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟