حکایت انکار فلسفی بر قرائت آیه 30 سوره مُلک در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
حکایت انکار فلسفی بر قرائت آیه 30 سوره مُلک
حکایت انکار فلسفی بر قرائت آیه 30 سوره مُلک
یک قاری قرآن این آیه را تلاوت می کرد : « بگو اگر گردد آبتان در زمین نهان ، که رساندتان به آب روان » فیلسوف نمایی از آنجا می گذشت . همینکه این آیه را شنید ، گفت : اینکه کاری ندارد . می روم بیل و کلنگ و تبری تیز می آورم و آب بسته شده را دوباره به جریان درمی آورم . شب به خواب فرو رفت و در خواب دید که مردی زورمند ، سیلی آبداری به صورت او نواخت که از شدّتِ آن هر دو چشمش نابینا شد . سپس به فیلسوف نما گفت : اگر راست می گویی با ابزار و وسایلی که داری . بینایی چشمانت را باز گردان . وقتی که از خواب بیدار شد . دیگر چشمانش بینایی نداشت . مأخذ آن حکایتی است که در ذیل همین آیه در تفسیر ابوالفتوح رازی نقل شده است .
این حکایت نقدِ احوالِ کسانی است که علل و اسباب ظاهری را مطلق می گیرند و خیال می کنند که با فراهم آوردن آن می توانند به مقصود رسند . حال آنکه از علل و اسباب پشتِ پردۀ صُنع بی خبرند . بدینسان به ناکامی و حرمان دچار آیند . در این حکایت اثرات عجیب دعا و نیایش خالصانه مورد تصریح واقع شده است . چنانکه اگر آن فلسفی مغرور ، خود بینی را فرو می نهاد و تضرّع را بر می گرفت به بینایی می رسید .
***
شرح و تفسیر اشعار ” حکایت انکار فلسفی بر قرائت آیه 30 سوره مُلک ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
شرح و تفسیر انکار فلسفی بر قرائت آیه 30 سوره مُلک
Tags: حکایت انکار فلسفی بر آیه 30 سوره ملک حکایت مثنوی مولانا مولوی