تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح

تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح| شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 317 تا 328

نام حکایت : حکایت ورود حدیث اَلکافِرُ یَأکُلُ فی سَبعَةِ اَمعآءِِ وَالمُؤمِنُ یَأکُلُ

بخش : 13 از 19 ( تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت ورود حدیث اَلکافِرُ یَأکُلُ فی سَبعَةِ اَمعآءِِ وَالمُؤمِنُ یَأکُلُ

تنی چند از کافران از راهی دور به مسجد درآمدند و به پیامبر (ص) گفتند که ما را به عنوان مهمان بپذیر . پیامبر رو به اصحابِ خود کرد و فرمود هر کدامتان یکی از این افراد را به خانۀ خود ببرد و از او پذیرایی کند . هر یک از آنان بیدرنگ یکی از کافران را انتخاب کردند و با خود بردند . امّا در آن میان یکی از کافران که بس جسیم و تنومند بود باقی ماند و کسی حاضر نشد او را به خانۀ خود ببرد . زیرا از ظاهرش پیدا بود که پُرخورست . پیامبر وقتی دید که کسی حاضر نیست میزبانِ او شود . خود ، او را به خانه بُرد تا از او پذیرایی کند . چون وقتِ شام رسید اهلِ خانۀ پیامبر پی در پی طعام می آوردند و …

متن کامل ” حکایت ورود حدیث اَلکافِرُ یَأکُلُ فی سَبعَةِ اَمعآءِِ وَالمُؤمِنُ یَأکُلُ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات انکارِ اهلِ تن غذای روح و لرزیدن بر غذای خسیس

ابیات 317 الی 328

317) چون مَلَک از لوحِ محفوظ آن خِرَد / هر صباحی درسِ هر روزه بَرَد

318) بر عدم تحریرها بین بی بَنان / و از سوادش حیرتِ سوداییان

319) هر کسی شد بر خیالی ریشِ گاو / گشته در سودایِ گنجی کنجکاو

320) از خیالی گشته شخصی پُر شکوه / روی آورده به معدن هایِ کوه

321) وز خیالی آن دِگر به جهدِ مُرّ / رُو نهاده سویِ دریا بهرِ دُرّ

322) و آن دِگر بهرِ تَرَهُّب در کِنِشت / و آن یکی اندر حریصی سویِ کِشت

323) از خیال ، آن رهزنِ رَسته شده / وز خیال ، این مَرهمِ خسته شده

324) در پَری خوانی یکی دل کرده گُم / بر نجوم ، آن دیگری بنهاده سُم

325) این روش ها مختلف بیند بُرون / ز آن خیالاتِ مُلَوَّن زاندرون

326) این در آن حَیران شده ، کان بر چی است ؟ / هر چَشنده آن دِگر را نافی است

327) آن خیالات ار نَبُد نامُؤتَلِف / چون ز بیرون شد رَوِش ها مختلف ؟

328) قبلۀ جان را چو پنهان کرده اند / هر کسی رُو جانبی آورده اند

شرح و تفسیر تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح

چون مَلَک از لوحِ محفوظ آن خِرَد / هر صباحی درسِ هر روزه بَرَد


عقل مانندِ فرشته هر روز صبح درسِ آن روز را از لوحِ محفوظ می گیرد . [ همانطور که فرشتۀ وحی از محفوظ ، حقایق و اسرار را فرا می گیرد . آدمی نیز هر روز صبح ، هر اندیشه و فکری که به مغزش خطور می کند . آن فکر و اندیشه را عقلش از لوحِ محفوظ دریافت کرده و طبقِ آن عمل می کند . ]

لوح محفوظ : شرح بیت 1064 دفتر اوّل ، نیکلسون می گوید : منظور از لوحِ محفوظ قضا و قدر است که عقولِ بشری مانندِ جبرئیل که بدونِ واسطه از همان منبع ، علمِ خود بر اسرارِ الهی را اخذ می کند . حصّۀ روزانه ادراکات و تصورراتِ خود را در نهایتِ امر از آن می گیرند ( شرح مثنوی معنوی مولوی ، دفتر پنجم ، ص 1743 ) .

بر عدم تحریرها بین بی بَنان / و از سوادش حیرتِ سوداییان


نگاه کن که بر لوحِ عالَمِ غیب بدون استفاده از انگشت ، نوشته هایی رقم می خورد که از سیاهی آن نوشته ها مردمِ دنیا دچارِ حیرت شده اند . [ بَنان = انگشت ، سرانگشت / سَواد = سیاهی ، سطوری که بر لوح نویسند / عدم = مولانا در مثنوی لفظِ «عدم» را در معانی و مقاصد متعدّد بکار بُرده است . مانندِ عالَمِ ممکنات ، رفعِ اوصاف بشری ، نقیضِ وجود ، عالَمِ وحوت ، عالَمِ لاتعیّنِ الهی ، و در اینجا «عالمِ غیب» موردِ نظر است . ]

سوداییان = هم به معنی داد سِتد و تجارت است و هم در نزدِ اطبایِ قدیم ، خلطی است در بدنِ آدمی که افزایشِ و غلبۀ آن موجبِ اختلالاتِ عصبی می شود . و مجازاََ به معنی جنون و مالخولیاست . در این بیت اگر معنی «تاجران» را در نظر داریم . مراد از آن «اهلِ دنیاست» که دائماََ به معامله و سوداگری مشغول اند . یعنی دنیاگرایان از حقایقِ عالَمِ غیب چیزی درنمی یابند . و در حیرت و سرگشتگی به سر می برند . و اگر معنی «دیوانگان» را منظور داریم . کنایه از عارفانِ عاشقی است که در اسرارِ عالمِ غیب متحیّرند .

هر کسی شد بر خیالی ریشِ گاو / گشته در سودایِ گنجی کنجکاو


در این جهان هر کسی مسخذۀ خیالی شده است و به خیالِ یافتنِ گنجی به جستجو پرداخته است . ( ریشِ گاو = احمق ، مسخره و دستاویز ) [ مولانا از اینجا به بعد قدرتِ تصرّف و حاکمیّتِ خیال ( = شرح بیت 71 دفتر اوّل ) را بر آدمی نشان می دهد .

از خیالی گشته شخصی پُر شکوه / روی آورده به معدن هایِ کوه


مثلاََبر اثرِ غلبۀ خیال ، خود را مقتدر و مهم تصور کرده و روی به معادن کوهستان نهاده است .

وز خیالی آن دِگر به جهدِ مُرّ / رُو نهاده سویِ دریا بهرِ دُرّ


و یکی دیگر از رویِ خیالِ سود و منفعت رو به جانبِ دریا نهاده تا مروارید صید کند . [ مُرّ = تلخ / جهدِ مُر = تلاش رنج آور و فراوان ]

و آن دِگر بهرِ تَرَهُّب در کِنِشت / و آن یکی اندر حریصی سویِ کِشت


و آن دیگری برای راهب شدن به صومعه ای رفته است . و یکی دیگر به سببِ حرص در کسبِ سود راهی کشتزاری شده است . [ تَرَهُّب = پارسایی ، روشِ رُهبانیّت را اختیار کردن / کِنِشت = کلیسا ، صومعه ، معبدِ یهودیان ، معبد کافران ، در اینجا معنی اوّا و دوم مناسب است . با ضمۀ کاف هم صیحیح است . ]

از خیال ، آن رهزنِ رَسته شده / وز خیال ، این مَرهمِ خسته شده


یکی بر اثرِ غلیۀ خیالی می کوشد هدایت یافتگان را گمراه کند . و آن دیگری نیز بر اثرِ غلبۀ خیالی می کوشد دلِ مجروحِ مردمان را درمان کند . ( رَسته شده = نجات یافته ، به راهِ هدایت آمده ) [ هر دو نفر ، کارِ خود را صحیح می دانند . ]

در پَری خوانی یکی دل کرده گُم / بر نجوم ، آن دیگری بنهاده سُم


یکی را می بینی که سخت شیفتۀ جِن گیری شده است . و دیگری هم سخت بر تحصیلِ علمِ نُجوم پافشاری می کند .

پری خوانی = فنِّ جِن گیری و تسخیر اجنّه که در قدیم معمول بوده است . مُشتغلانِ بدین فن بسیاری از بیماری های جسمی و روحی را معلولِ حلولِ جن در شخصِ بیمار می دانستند . از اینرو برای تسخیرِ جن و اِخراجِ او از شخصِ بیمار ، اوراد و عزائمی بکار می بستند . بیمارِ جن زده را اصطلاحاََ پری دار می گفتند . و نیز این نام را به هر دختری اطلاق می کردند که زنانِ جادوگر بر او افسون می خواندند تا جِن در بدنش درآید و سپس دختر آغاز به رقصیدن می کرد و در اثنایِ رقص از مغیبات خبر می داد .

نُجوم = در اینجا منظور دانشِ ستاره شناسی نیست . بلکه مراد تنجیم و احکامِ نجومی است که از اوضاعِ ستارگان ، حوادثِ آینده را پیش بینی می کردند . ابوریحانِ بیرونی که خود در علمِ نجوم یگانۀ دوران بود . احکامِ نچومی را از منجمانِ حَشوی ( بازاری و بی سواد ) به شمار آورده و بر اساسی نمی دانست .

این روش ها مختلف بیند بُرون / ز آن خیالاتِ مُلَوَّن زاندرون


آن کسی که از بیرون ناظرِ این حرکات و فعالیّت هاست . آن را از خیالاتِ گوناگونِ درونی محسوب می دارد . [ خودِ آن اشخاص که در کشاکشِ حرکات و تکاپوهای خویش اند بدین امر وقوف ندارند که همۀ این فعالیّت ها از خیالِ غالب بر آنها نشأت گرفته است . امّا یک رانشناسِ روشن بین بخوبی درمی یابد که نزعه ها و محرّک های این تلاش ها چیست و کجاست و این خیالات هر کدام متأثر است از تقدیراتِ لوحِ قضا و قدر . اکبرآبادی بیت فوق را چنین شرح داده است : این روش های مختلف که مذکور شد صورت نمی گیرد مگر از آن خیالاتِ رنگارنگِ درونی . ]

این در آن حَیران شده ، کان بر چی است ؟ / هر چَشنده آن دِگر را نافی است


این یکی از کارِ دیگری حیران شده و پیشِ خود می گوید : عجب ، فلانی چه کارها می کند ؟ یعنی عجب کارِ بیهوده ای می کند . چرا نمی آید مانندِ من کار کند . بدین ترتیب هر کسی که از کارِ دلخواهش لذّت می برد کارهای دلخواهِ دیگران را تخطئه می کند . [ مثلاََ صرّاف که از صبح تا شب به کارِ پول و تعویض و تبدیلِ آن دلخوش کرده . وقتی می بیند که یک محقق از صبح تا شب با اشتیاقِ تمام در میانِ کتاب هایش نشسته و مدام می خواند و یادداشت برمی دارد حوصله اش سر می رود و پیشِ خود می گوید این شخص عجب کارِ بیهوده ای می کند . ]

آن خیالات ار نَبُد نامُؤتَلِف / چون ز بیرون شد رَوِش ها مختلف ؟


اگر آن خیالاتِ درونی ناهماهنگ نباشد . چگونه ممکن است که روش های بیرونی مختلف باشد ؟ یعنی انگیزه ها و محرّک های درونی ، شکلِ رفتارهای خارجی را تعیین می کند . [ مُؤتلف = پیوند یابنده ، چیزی که با چیزِ دیگر پیوند خورَد / نامُؤتلف = ناپیوسته ، ناهماهنگ ]

قبلۀ جان را چو پنهان کرده اند / هر کسی رُو جانبی آورده اند


از آنرو که قبلۀ جان را پنهان کرده اند . هر کسی رو به سویی نهاده است . [ مولانا در ابیاتِ اخیر اختلافِ رفتارِ انسان ها را مستند به عواملِ درونی آنان کرده است . و چنین مُستفاد می شود که «خیال» در اینجا تعبیری است از جمیعِ انگیزه ها و عواطف و احساساتِ درونی اشخاص که شکل دهندۀ رفتارِ بیرونی آنهاست . پس ریشۀ اختلافاتِ عملی ، واکنش های رفتاری انسان ها در درون است . «قبلۀ جان» کنایه از «حق» است . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                    شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه تمثیلِ لوحِ محفوظ و ادراکِ عقلِ هرکس از آن لوح

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟