تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 777 تا 792
نام حکایت : حکایت آن عاشقی که شب بیآمد بر امید وعدۀ معشوق به وعده گاه
بخش : 7 از 10 ( تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه )
خلاصه حکایت آن عاشقی که شب بیآمد بر امید وعدۀ معشوق به وعده گاه
در روزگاران پیشین عاشقی بود که از عشق بسیار دم می زد و خود را مشتاق سینه چاک معشوق نشان می داد . روزی معشوق بدو پیغام داد که امشب به فلان جا بیا و به انتظار من باش تا سرِ فلان ساعت نزدت بیایم . عاشق طبق قرار در وعده گاه حاضر شد و منتظر ماند . امّا چون مدّتِ انتظار به طول انجامید . جناب عاشق از فرطِ خستگی رویِ زمین ولو شد و به خوابی عمیق فرو رفت . معشوق دقایقی بعد سر رسید و عاشق را در حال خُرناس دید . پس برای تأدیبِ او مقداری گردو در جیبش ریخت …
متن کامل ” حکایت آن عاشقی که شب بیآمد بر امید وعدۀ معشوق به وعده گاه “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه
ابیات 777 الی 792
777) روز عاشورا همه اهلِ حَلَب / بابِ اَنطاکیه اندر تا به شب
778) گِرد آید مرد و زن جمعی عظیم / ماتمِ آن خاندان دارد مقیم
779) ناله و نوحه کنند اندر بُکا / شیعه ، عاشورا برای کربلا
780) بشمرند آن ظلم ها و امتحان / کز یزید و شمر دید آن خاندان
781) نعره هاشان می رود در وَیل و وَشت / پُر همی گردد همه صحرا و دشت
782) یک غریبی شاعری از رَه رسید / روزِ عاشورا و آن افغان شنید
783) شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد / قصدِ جُست و جویِ آن هَیهای کرد
784) پُرس پُرسان می شد اندر اِفتقاد / چیست این غم ؟ بر که این ماتم فتاد ؟
785) این رئیسِ زفت باشد که بمُرد / این چنین مجمع نباشد کارِ خُرد
786) نامِ او و القابِ او شرحم دهید / که غریبم من ، شما اهلِ دِه اید
787) چیست نام و پیشه و اوصافِ او ؟ / تا بگویم مرثیه ز الطافِ او
788) مرثیه سازم که مردِ شاعرم / تا از اینجا برگ و لالَنگی برم
789) آن یکی گفتش که هَی دیوانه ای ؟ / تو نه یی شیعه ، عَدوِّ خانه یی ؟
790) روزِ عاشورا نمی دانی که هست ؟ / ماتمِ جانی که از قرنی بِه است ؟
791) پیشِ مؤمن کی بُوَد این غصّه ، خوار ؟ / قدرِ عشقِ گوش ، عشقِ گوشوار
792) پیشِ مؤمن ماتمِ آن پاک روح / شُهره تر باشد ز صد طوفانِ نوح
شرح و تفسیر تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه
اهالی حلب در روز عاشورا در کنار دروازۀ اَنطاکیه از صبح تا به شب جمع می شدند و به عزاداری اهل بیت (ع) می پرداختند و واقعۀ کربلا را گرامی می داشتند و مظالم یزید و شمر را برمی شمردند . تا اینکه شاعری روز عاشورا از راه رسید و جمعِ کثیری دید که شیون و غوغا می کنند . وقتی از ماجرا آگاه شد گفت : گریه چرا ؟ شیون و ماتم بهرِ چیست ؟ آن شهید یعنی حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) که شاه دین و معرفت بود از زندانِ طبیعتِ مادّی رهید و به عالم الهی واصل گشت . این رهایی شادی آفرین است نه ماتم زا . پس بروید به حالِ خود گریه کنید که به این جهان تیره وابسته اید .
روز عاشورا همه اهلِ حَلَب / بابِ اَنطاکیه اندر تا به شب
در روزِ عاشورا همۀ مردمِ حلب از صبح تا شب در دروازۀ اَنطاکیه جمع می شوند . [ حَلَب = شهری است در سوریه / اَنطاکیه = شهری باستانی در ترکیه فعلی که سابقاََ مقرِّ سلوکیان بوده است و در ساحل رود «اُرُنت» یا نهرالعاصی قرار دارد . ]
گِرد آید مرد و زن جمعی عظیم / ماتمِ آن خاندان دارد مقیم
جمع انبوهی از مرد و زن در دروازۀ اَنطاکیه جمع می شوند و عزای خاندان پیامبر (ص) را بر پا می دارند .
ناله و نوحه کنند اندر بُکا / شیعه ، عاشورا برای کربلا
شیعیان در روز عاشورا برای بزرگداشت واقعۀ کربلا شیون و ناله سر می دهند و می گریند . [ بُکا = گریه ]
بشمرند آن ظلم ها و امتحان / کز یزید و شمر دید آن خاندان
آن ستم ها و رنج هایی که خاندان پیامبر (ص) از یزید و شمر دیده اند بر زبان می آورند .
نعره هاشان می رود در وَیل و وَشت / پُر همی گردد همه صحرا و دشت
نعره های آنان با فریاد وای وای و نوحه و فغان درمی آمیزد و دشت و صحرا از بانگ و حَنینِ آنان پُر می شود . [ وَشت = معانی مختلف دارد از جمله خوب ، خوش رقص ، صفیر و سُوت که با این بیت مناسب است . ]
یک غریبی شاعری از رَه رسید / روزِ عاشورا و آن افغان شنید
روز عاشورا شاعری غریب از راه رسید و آن شیون و فغان را شنید .
شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد / قصدِ جُست و جویِ آن هَیهای کرد
شهر را رها کرد . یعنی داخل شهر نشد . بلکه به جانب دروازۀ اَنطاکیه رفت تا سبب آن غوغا و هیاهو را پُرس و جُو کند .
پُرس پُرسان می شد اندر اِفتقاد / چیست این غم ؟ بر که این ماتم فتاد ؟
پُرسان پُرسان می رفت که : برای چه کسی چنین عزایی بر پا شده است . [ اِفتقاد = جستجو ]
این رئیسِ زفت باشد که بمُرد / این چنین مجمع نباشد کارِ خُرد
این کسی که مُرده است باید شخصیّت والایی باشد . چون چنین اجتماعی کار کوچکی نیست .
نامِ او و القابِ او شرحم دهید / که غریبم من ، شما اهلِ دِه اید
نام و لقب او را برایم توضیح دهید . زیرا من غریبم و شما اهلِ این دِه و دیار هستید .
چیست نام و پیشه و اوصافِ او ؟ / تا بگویم مرثیه ز الطافِ او
نام و کار و صفات و خصوصیات او چیست ؟ آنها را به من بگویید تا در فضائل او مرثیه ای بسرایم .
مرثیه سازم که مردِ شاعرم / تا از اینجا برگ و لالَنگی برم
مرثیه می سرایم . زیرا مردی شاعر هستم . تا از این مجلس سوگواری رزق و نصیبی بَرَم . [ لالَنگ = زلّه ، طعامی که گدایان و فرودستان از مجلسی برگیرند و ببرند ]
آن یکی گفتش که هَی دیوانه ای ؟ / تو نه یی شیعه ، عَدوِّ خانه یی ؟
یکی از آن جماعت به شاعر گفت : آهای مردک ، مگر عقل از سرت پریده است ؟ تو شیعه نیستی یا از دشمنان آلِ پیامبری ؟
روزِ عاشورا نمی دانی که هست ؟ / ماتمِ جانی که از قرنی بِه است ؟
مگر نمی دانی که روز عاشورا روزِ عزای جانی است که به تنهایی از مردمِ یک قرن برتر و بهتر است ؟
پیشِ مؤمن کی بُوَد این غصّه ، خوار ؟ / قدرِ عشقِ گوش ، عشقِ گوشوار
مگر ممکن است که این اندوه در نظر مؤمن ، حقیر و خوار باشد ؟ عشق گوشواره به اندازه عشق گوش است . یعنی همانطور که انسان گوش را دوست دارد . گوشواره را نیز دوست دارد . [ «گوش» در اینجا کنایه از پیامبر (ص) و «گوشواره» کنایه از امام حسین (ع) است . یعنی هر کس پیامبر (ص) را دوست دارد . باید امام حسین (ع) را نیز دوست داشته باشد . چرا که حسین بن علی (ع) نواده و جگر گوشۀ پیامبر (ص) است . مصراع دوم تداعی می کند ضرب المثل « گوشواره عزیز است ، گوش عزیزتر » ( امثال و حکم ، ج 3 ، ص 1333 ) ]
پیشِ مؤمن ماتمِ آن پاک روح / شُهره تر باشد ز صد طوفانِ نوح
عزاداری برای آن روحِ پاک در نظر مؤمن از صد طوفانِ نوح نیز مشهورتر است .
دکلمه تشبیه آن غافلی که عمر ضایع کند و وقت مرگ توبه
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر ششم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات