بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است

بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 3259 تا 3270

نام حکایت : حکایت آن پادشاه زاده که پادشاهی حقیقی به وی روی نمود

بخش : 7 از 7 ( بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت آن پادشاه زاده که پادشاهی حقیقی به وی روی نمود

پادشاهی ، پسری جوان و هنرور داشت . روزی پادشاه به خواب دید که پسرش مُرده است . وحشت زده از خواب پرید و وقتی متوجه شد که این فاجعه در خواب رُخ داده و نه در بیداری بسیار خوشحال شد و ز آن پس تصمیم گرفت که پسرش را زن دهد تا از او فرزندی حاصل آید و در صورتی که این واقعه به بیداری رُخ داد از او یادگاری داشته باشد . پس از جستجوهای بسیار بالاخره پادشاه ، دختری زیباروی را از خاندانی پارسا و پاک نهاد پیدا کرد ولی آن دختر از خانواده ای تهیدست و فقیر بود . از اینرو مادرِ شاهزاده با چنین ازدواجی مخالفت ورزید . لیکن شاه با اصرارِ تمام او را به عقد ازدواجِ پسرش درآورد . در این میان پیرِزنی جادوگر که عاشقِ پسرِ شاه شده بود بوسیلۀ جادو ، احوالِ آن جوان را چنان تغییر داد …

متن کامل ” حکایت آن پادشاه زاده که پادشاهی حقیقی به وی روی نمود ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است

ابیات 3259 الی 3270

3259) کُلِّ عالَم صورتِ عقلِ کُل است / کوست بابای هر آنک اهلِ قُل است

3260) چون کسی به عقلِ کُل ، کُفران فزود / صورتِ کُل پیشِ او هم سگ نمود

3261) صلح کن با این پدر ، عاقی بِهل / تا که فرشِ زَر نماید آب و گِل

3262) پس قیامت ، نقدِ حالِ تو بُوَد / پیشِ تو ، چرخ و زمین مُبدَل شود

3263) من که صُلحم دایماََ با این پدر / این جهان چون جَنّت استم در نظر

3264) هر زمان ، نو صورتی و نو جمال / تا ز نو دیدن فرو میرد ملال

3265) من همی بینم جهان را پُر نَعیم / آب ها از چشمه ها جوشان مُقیم

3266) بانگِ آبش می رسد در گوشِ من / مست می گردد ضمیر و هوشِ من

3267) شاخه ها رقصان شده چون تایبان / برگ ها کف زن مِثالِ مُطربان

3268) برقِ آیینه ست لامِع از نَمَد / گر نماید آینه تا چون بُوَد

3269) از هزاران می نگویم من یکی / ز آنکه آگندست هر گوش از شکی

3270) پیشِ وَهم این گفت ، مژده دادن است / عقل گوید : مژده چه ؟ نقدِ من است

شرح و تفسیر بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است

کُلِّ عالَم صورتِ عقلِ کُل است / کوست بابای هر آنک اهلِ قُل است


همۀ عالم ، صورتِ عقلِ کُل است . زیرا او پدر آن کسی است که اهلِ حقیقت است . [ قُل = به معنی بگو است . امّا «اهلِ قُل» چه کسانی هستند ؟ انقروی گوید : «اهلِ قُل» همان «اهلِ نطق» اند . و منظور عاقلانی است که شایستگی آن دارند که امرِ حق را تبیین و تبلیغ کنند ( شرح کبیر انقروی ، ج 11 ، ص 1055 ) . حکیم سبزواری آنرا «اهلِ خطابِ حق» معنی کرده است ( شرح اسرار ، ص 318 ) . و گولپینارلی گوید : «اهلِ قُل» تمام کائنات است که برخی با کلمه ، بعضی با صوت و بعضی دیگر با هستیِ خود ، قدرت او را می ستایند ( نثر و شرح مثنوی شریف ، دفتر چهارم ، ص 386 ) . شاید بتوان با تلفیق قولِ انقروی و سبزواری ، قولی پدید آورد که به منظور نزدیکتر باشد بدینصورت که : «اهلِ قُل» همان بندگانِ برگزیده الهی هستند که به سببِ اهلیّت و شایستگی و کمالشان ، موردِ خطابِ حضرت حق قرار می گیرند . چنانکه در قرآن کریم با لفظِ «قُل» حضرت رسول اکرم (ص) و یا حضرت موسی (ع) مورد خطاب قرار گرفته اند . ]

منظور بیت : همۀ جهان صورت و قالبِ عقلِ کُل است . و عقلِ کُل از طریقِ عالَم تجلّی می کند . و عقلِ کُل مربّی و مُصلح آدمیان حقیقت طلب است .

مولانا در این بخش که از زبان آن زاهدی است که حکایتش گذشت . به موضوعی اشاره می کند که یکی از محورهای اساسی مثنوی و یکی از کلیدهای فهمِ مکتب فکری و ذوقی اوست . مولانا می گوید : مجموعۀ عالَم ، کالبد و قالبِ «عقلِ کُل» است . عقل کُل در لسانِ صوفیه و حکما با تعابیری از قبیل صادر اوّل ، نَفَسِ رَحمانی ، وجود منبسط ( شرح بیت 3335 دفتر اوّل ) ، حقیقت محمّدیه ( شرح بیت 909 دفتر دوم ) و … یاد شده است . و جمیع عقول از او مایه می گیرند . از این رو آن را به «پدر» تشبیه کرده است . به زبان ساده تر می توان «عقلِ کُل» را همان حقیقت عالَم دانست . در ورای این جهانِ متحوّل و دایم التغییر ، حقیقتی ثابت و سرمدی وجود دارد که راهِ پی بردن بدان ، سلطه بر نفسانیّات و مضبوط ساختن حواسِ ظاهره است . زیرا روحِ مجرّدِ انسان همچون شعله ای است که در فانوسِ بدن جای دارد . و حواسِ ظاهره مانندِ منافذی است که بادهای دنیوی از آن به درونِ چراغ می وزد و شعلۀ روح را خاموش می سازد . انسانی که اسیر مشتهیاتِ حیوانی است مانند فانوسی است که در معرضِ باد قرار می گیرد و شمع روحش کشته می شود . بادهای دنیوی و نفسانی از منافذِ حواس به درونِ آدمی می وزد و او را مضطرب و ظلمانی می کند . مولانا در این بخش می گوید : هر گاه با عقلِ کُل ( = حقیقت ) از درِ ستیز درآیی . صورتِ ظاهر جهان نیز برای تو غم افزا و اضطراب آور می شود .

چون کسی به عقلِ کُل ، کُفران فزود / صورتِ کُل پیشِ او هم سگ نمود


هر کس که نسبت به عقلِ کُل ، ناسپاسی کند . یعنی هر کس با حقیقتِ عالَم بستیزد . صورتِ عقلِ کُل در نظر او به صورتِ سگ جلوه می کند . یعنی همه چیز را غیر حقیقی می بیند و بدینسان دچار اضطراب و عذاب می شود .

صلح کن با این پدر ، عاقی بِهل / تا که فرشِ زَر نماید آب و گِل


با این پدر یعنی با حقیقتِ عالَم که از آن به عقلِ کُل تعبیر می شود آشتی کن و نافرمانی را رها کن . تا این زمین که منبعِ این آب و گِل است در نظرت به صورتِ فرش زرّین جلوه کند . ( عاقی = سرکشی ، نافرمانی / بِهِل = ترک کن ، واگذار ، فعل امر از مصدر هِلِیدن ) [ برخی نیز «فَرش» را «فَرَّش» خوانده اند . در اینصورت معنی مصراعِ دوم اینست : تا فرّ و جلالِ عقلِ کُل ، آب و گِل انسان را به زَرِ معنویت مبدّل کند . ]

پس قیامت ، نقدِ حالِ تو بُوَد / پیشِ تو ، چرخ و زمین مُبدَل شود


پس هر گاه تو با عقلِ کُل ( = حقیقت عالَم ) ستیز و نزاع نکنی و همراه و موافقِ او باشی . قیامت نیز با احوالِ تو سازگار می شود . و در آن صورت ، آسمان و زمین در نظرت دگرگون می گردد . [ نقدِ حال شدنِ قیامت = منظور اینست که : قیامت در تو ظهور می کند . زیرا تو با همراه شدن حقیقت ، حجابِ دنیا را واپس زده ای و به قیامت نائل شده ای . و در آن صورت زمین و آسمان و همۀ موجودات که در نشئۀ قیامت ، تحوّلِ ماهُوی پیدا می کنند . برای تو در همین جهان ، متبدّل می شوند . [ توضیح قیامت در شرح بیت 1481 دفتر چهارم . مصراع دوم اشاره است به آیه 48 سورۀ ابراهیم « روزی که این زمین به زمینِ دیگر مبدّل گردد و این آسمان ها به آسمانی دیگر . و همگان برای خداوندِ یگانۀ چیره ، آشکار شوند » ]

من که صُلحم دایماََ با این پدر / این جهان چون جَنّت استم در نظر


من از آنرو که همواره با این پدر ، یعنی با عقلِ کُل ( = حقیقت عالَم ) در صلح و سازگاری به سر می برم . این جهان در نظرم همچون بهشت است . همانطور که گفته شد این ابیات از زبان آن زاهد است . او می گوید : چون از نظرگاهِ حقیقت به جهان می نگرم هیچ امری ، دلِ او را از جای نمی کند و مشوّش و پریشانش نمی سازد . ]

هر زمان ، نو صورتی و نو جمال / تا ز نو دیدن فرو میرد ملال


من در هر لحظه ، شکلی نو و زیبایی و جمالی تازه می بینم . و بر اثرِ دیدنِ آن شکل و جمالِ تازه ، دلتنگی و ملالتم از میان می رود . [ صوفیه و عرفا طبقِ قاعدۀ تبدّلِ امثال ( = شرح بیت 1142 دفتر اوّل ) عقیده دارند که همه چیز در این جهان در حالِ تغییر و شدن است . از اینرو دیدگاهِ عرفانی ، شخص را « تازه بین » می کند و از کهنه بینی نجات می بخشد . ]

من همی بینم جهان را پُر نَعیم / آب ها از چشمه ها جوشان مُقیم


من چهان را پُر از نعمت می بینم و مشاهده می کنم که آب از چشمه ساران در حالِ جوشیدن است .

بانگِ آبش می رسد در گوشِ من / مست می گردد ضمیر و هوشِ من


صدای آبِ آن چشمه ساران به گوشِ من می رسد و دل و جانِ من از آن صدا مست می شود .

شاخه ها رقصان شده چون تایبان / برگ ها کف زن مِثالِ مُطربان


شاخه های درختان مانندِ توبه کاران به رقص درآمده اند . و برگِ درختان مانندِ رامشگران دست افشانی می کنند . [ تایب = تائب ، توبه کننده ، منظور اینست : آن دسته از توبه کنندگانی که توبۀ نصوح می کنند و از اینکه به راهِ حقیقت آمده اند بقدری شادمان می شوند که به رقص و دست افشانی می پردازند . ]

برقِ آیینه ست لامِع از نَمَد / گر نماید آینه تا چون بُوَد


برای مثال ، اگر آینه ای را در نَمدی بپوشانی . باز برقِ آن از پشتِ نَمَد نمایان می گردد . حال اگر آینه از پوششِ نمدین بیرون آورده شود ببین چه نوری ساطع می کند ؟ ( لامع = درخشان ) [ قلبِ انسانِ کامل ، همچون آینه ای صاف و شفّاف است که پرتوِ آن حتّی از حجاب های تو بر تویِ جسمانیات هویدا می گردد و دنیایی را روشن می کند . برخی از شارحان «آینه» را در اینجا ذاتِ الهی دانسته اند که در حُجُبِ تعیّنات و کثرات تجلّی می کند . و اگر این تعیّنات رفع گردد انوارش عقل و هوش را محو می سازد ( شرح مثنوی ولی محمّد اکبرآبادی ، دفتر چهارم ، ص 146 ) ]

از هزاران می نگویم من یکی / ز آنکه آگندست هر گوش از شکی


من از هزاران نکته و سِرّی که دیده ام . حتّی یک نکته و سِرّ هم نمی گویم . زیرا هر گوشی از نوعی شکّ و تردید پُر شده است . یعنی از بس ، گوش ها از شکّ و شُبهه انباشته شده است . نمی توانند سخنان حقیت آموز مرا بشنوند .

پیشِ وَهم این گفت ، مژده دادن است / عقل گوید : مژده چه ؟ نقدِ من است


در نزدِ اسیرانِ وَهم ، سخنانِ حقیقت نشانِ من ، نوعی مژده دادن است . در حالی که صاحبانِ عقلِ معاد می گویند : مژدۀ دیگر چیست ؟ این سخنانِ حقیقت آموز نقدِ حالِ من است . [ وقتی یک عارف ، سخنانی در بابِ حقیقت می گوید . صاحبانِ عقلِ جزیی ، آن را در حدِّ علم الیقین و رأی و نظر تلقّی می کنند . در حالیکه صاحبانِ عقلِ معاد و عارفانِ بالله می گویند این سخنان راز گشا ، فقط لفظ و کلمه نیست بلکه معنایی است که ما عیناََ مشاهده کرده ایم و آنرا در حدِّ عین الیقین در روح و روانِ خویش تجربه کرده ایم . ]

شرح و تفسیر

 بخش قبل                    حکایت بعد                     بخش بعد

دکلمه بیان آنکه مجموع عالم ، صورت عقل کل است

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟