باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم

باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 2115 تا 2125

نام حکایت : حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان

بخش : 4 از 7 ( باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان

درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی از ولایت طالقان به قصد زیارت شیخ عازم خَرَقان شد . او پس از پشت سر نهادن کوهها و صحاری به خرقان رسید و یک راست سراغِ شیخ خود را گرفت . وقتی به درِ منزلِ شیخ رسید . دَق الباب کرد و همسر شیخ بیرون آمد و چون دانست او برای دیدار با شیخ آمده سیلاب طعن و قدح را متوجۀ شویِ خود (شیخ) کرد و آن مرید را به بادِ سُخره گرفت . زن از بس در تشنیع شیخ به افراط رفت که مرید با همۀ صبر و حزمی که داشت خشمین شد و با نهیبی او را تهدید کرد که اگر به خاندانِ پیرم (شیخ) وابسته نبودی چنین و چنانت می کردم . و از آنجا دور شد و سراغ شیخ را از اهالی محل گرفت . بدو گفتند شیخ به فلان بیشه رفته است تا هیزم جمع کند . مرید فوراََ بدان سوی شتافت امّا بین راه با خود می اندیشید که چرا شیخ با چنین زنی سر می کند ؟ …

متن کامل ” حکایت رفتن درویشی از مریدان شیخ حسن خرقانی به خرقان را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم

ابیات 2115 الی 2125

2115) بعد از آن پُرسان شد او از هر کسی / شیخ را می جُست از هر سو بسی

2116) پس کسی گفتش که آن قطبِ دیار / رفت تا هیزم کِشد از کوهسار

2117) آن مُریدِ ذوالفقاراندیش ، تَفت / در هوایِ شیخ ، سویِ بیشه رفت

2118) دیو می آورد پیشِ هوشِ مَرد / وسوسه ، تا خُفیه گردد مَه زِ گَرد

2119) کین چنین زن را این شیخِ دین / دارد اندر خانه یار و همنشین ؟

2120) ضِدّ را با ضِدّ ، ایناس از کجا ؟ / با اِمامُ النّاس ، نَسناس از کجا ؟

2121) باز او لاحَول می کرد آتشین / کاعتراضِ من بر او کفر است و کین

2122) من که باشم با تصرّفهای حق / که رآرَد نَفسِ من اِشکال و دَق ؟

2123) باز نَفسش حمله می آورد زود / زین تعرّف در دلش چون کاه دُود

2124) که چه نسبت دیو را با جبرئیل / که بُوَد با به صحبت هم مَقیل ؟

2125) چون تواند ساخت با آزَر خلیل ؟ / چون تواند ساخت با رَهزن دلیل ؟

شرح و تفسیر باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم

بعد از آن پُرسان شد او از هر کسی / شیخ را می جُست از هر سو بسی


سپس مرید شیخ ابوالحسن ، سراغِ او را از هر کسی می گرفت و از هر طرف او را جستجو می کرد .

پس کسی گفتش که آن قطبِ دیار / رفت تا هیزم کِشد از کوهسار


بالاخره شخصی بدو گفت : قطب این سرزمین (شیخ ابوالحسن) رفته است از کوهستان هیزم جمع کند و بیاورد .

آن مُریدِ ذوالفقاراندیش ، تَفت / در هوایِ شیخ ، سویِ بیشه رفت


آن مرید که مانند شمشیر ذوالفقار اندیشه ای تیز داشت . فوراََ به عشق دیدار شیخ به سوی درختزارِ کوهستانی حرکت کرد .

دیو می آورد پیشِ هوشِ مَرد / وسوسه ، تا خُفیه گردد مَه زِ گَرد


گر چه آن مرید مشتاق و شتابان به سوی بیشه می رفت . لیکن ابلیس پُر تلبیس نیز بیکار ننشسته بود . بلکه در ضمیر او وسوسه می انگیخت . تا ماهِ وجود شیخ ابوالحسن در گرد و غُبار وساوس شیطانی پنهان شود .

کین چنین زن را چرا این شیخِ دین / دارد اندر خانه یار و همنشین ؟


مثلاََ پیش خود می گفت : چه دلیلی دارد که این پیشوا و مقتدایِ دین با چنین زنی در یک خانه انیس و مونس شود ؟ یعنی اگر این شیخ ، شیخ حقیقی است چرا با چنین زنِ معاندی سر می کند ؟ نکند جناب شیخ به خاطر لذّاتِ شهوانی و امیال نفسانی بر جفای آن زنِ بَدخُو حلم می ورزد . [ و از این خیالات واهی بدان مرید دست داده بود . ]

ضِدّ را با ضِدّ ، ایناس از کجا ؟ / با اِمامُ النّاس ، نَسناس از کجا ؟


ضدّ با ضدّ از کجا مأنوس شده است ؟ آدم نما با پیشوای حقیقیِ مردم از کجا اُنس گرفته است ؟ [ ایناس = مأنوس کردن / نسناس = شرح بیت 761 دفتر چهارم ]

باز او لاحَول می کرد آتشین / کاعتراضِ من بر او کفر است و کین


باز آن مرید به خود می آمد و لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِالله می گفت . یعنی برای دفع وساوس شیطانی آن ذکر شریف را تکرار می کرد و می گفت : اعتراض من بر شیخ ابوالحسن در حقیقت مصداقِ کُفر و کینه است .

من که باشم با تصرّفهای حق / که رآرَد نَفسِ من اِشکال و دَق ؟


من کیستم که بخواهم در امور الهی دخالت کنم و نَفسم بر آن کارها خُرده گیرد و طعن آرَد ؟ خلاصه این فضولی ها به من نیامده است . [ دَق = نکوهش کردن ، طعنه زدن ، خُرده گرفتن ]

باز نَفسش حمله می آورد زود / زین تعرّف در دلش چون کاه دُود


دوباره نَفسِ امّاره اش با تکیه بر شناختی که آن مرید از همسر شیخ ابوالحسن پیدا کرده بود فوراََ مانند دودِ کاه به او حمله می کرد . یعنی خیلی سریع و سمج بر او تاختن می آورد و دست از او نمی داشت . [ تعرّف = شناختن ، آشنایی / کاه دود = دودی که از سوختن کاه برخیزد ، علامه دهخدا می نویسد : در قدیم رسم بود که اگر بدهکاری بدهی خود را نمی پرداخت . طلبکار مقداری کاه بر درِ خانۀ او می آورد و دود می کرد . بدین مناسبت کاه دود کردن کنایه از مطالبه جدّی و سخت گرفتن بر بدهکار است . پس مراد از «کاه دود» در این بیت سرعت و سماجت است ]

که چه نسبت دیو را با جبرئیل / که بُوَد با به صحبت هم مَقیل ؟


و پیش خود می گفت : شیطان با جبرئیل چه تناسبی دارد که با او همدم و همبستر شود ؟ [ مَقیل = محل خوابیدن ]

چون تواند ساخت با آزَر خلیل ؟ / چون تواند ساخت با رَهزن دلیل ؟


چگونه ممکن است که حضرت ابراهیم خلیل (ع) با آزر بسازد ؟ چگونه ممکن است که راهنمای مسافران با راهزنان کنار بیاید ؟ [ آزَر بُت پَرست را عدّه ای پدر ابراهیم (ع) می دانند و جمعی عموی او ( شرح بیت 1239 دفتر پنجم ) . به هر حال در بیت فوق دو تمثیل جاری شده تا عدم تناسب و سازش شیخ ابوالحسن را با همسرش بیان دارد . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                      شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه باز گشتن مرید از خانۀ شیخ و پرسیدن از مردم

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر ششم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟