اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 1656 تا 1672
نام حکایت : حکایت آن رنجور بَد حالی که طبیب در او امیدِ صحّت ندید
بخش : 7 از 11 ( اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین )
خلاصه حکایت آن رنجور بَد حالی که طبیب در او امیدِ صحّت ندید
بیماری نزد طبیبی رفت . طبیب نبضِ او را گرفت و به فراست دریافت که او دچار نوعی بیماری روانی شده است . پس بدو سفارش کرد که برای علاج خود هرگز امیالت را سرکوب مکن . بلکه هر چه دلت میل کرد فوراََ آن را انجام بده . بیمار همینکه از مطب بیرون آمد هوس کرد که به کنار جویباری رود و در آنجا قدم زند . در حال قدم زدن بود که دید شخصی بر لب جوی آب نشسته و دست و روی خود را می شوید . چون گردن او پهن و صاف بود . بیمار میل کرد …
متن کامل ” حکایت آن رنجور بَد حالی که طبیب در او امیدِ صحّت ندید “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین
ابیات 1656 الی 1672
1656) جذبِ سمع است ار کسی را خوش لبی ست / گرمی و جِدِّ مُعلِّم از صَبی ست
1657) چنگیی را کو نَوازَد بیست و چار / چون نیابد گوش ، گردد چنگ بار
1658) نه حَراره یادش آید ، نه غزل / نه دَه انگشتش بجُنبد در عمل
1659) گر نبودی گوش های غیب گیر / وحی نآوردی ز گردون یک بشیر
1660) ور نبودی دیدهای صُنع بین / نه فلک گشتی ، نه خندیدی زمین
1661) آن دَمِ لَولاک این باشد که کار / از برایِ چشمِ تیز است و نَظار
1662) عامه را از عشق همخوابه و طَبَق / کی بُوَد پروای عشقِ صُنعِ حق ؟
1663) آبِ تُتماجی نریزی در تَغار / تا سگی چندی نباشد طُعمه خوار
1664) رَو ، سگِ کهفِ خداوندیش باش / تا رَهانَد زین تَغارت اِصطفاش
1665) چونکه دزدیهای بی رحمانه گفت / که کنند آن دَرزیان اندر نهفت
1666) اندر آن هَنگامه ، تُرکی از خِطا / سخت طَیره شد ز کشفِ آن غِطا
1667) شب چو روزِ رستخیز آن رازها / کشف می کرد از پیِ اهلِ نُها
1668) هر کجا آیی تو در جنگی فراز / بینی آنجا دو عدو در کشفِ راز
1669) آن زمان را محشرِِ مذکور دان / و آن گلویِ رازگو را صُور دان
1670) که خدا اسبابِ خشمی ساخته ست / و آن فَضایح را به کوی انداخته ست
1671) بس که غَدرِ دَرزیان را ذکر کرد / حیف آمد تُرک را و خشم و درد
1672) گفت : ای قَصّاص در شهر شما / کیست اُستاتر در این مکر و دَغا ؟
شرح و تفسیر اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین
جذبِ سمع است ار کسی را خوش لبی ست / گرمی و جِدِّ مُعلِّم از صَبی ست
اگر می بینی کسی بیانی شیرین و دلنشین دارد بواسطۀ حُسنِ استماع شنونده است . چنانکه مثلاََ تلاش و جدیّتِ معلّم از علاقۀ کودک به درس ناشی می شود . [ صَبی = کودک ]
چنگیی را کو نَوازَد بیست و چار / چون نیابد گوش ، گردد چنگ بار
مثلاََ نوازندۀ چنگ که می تواند بیست و چهار دستگاه موسیقی را بنوازد . یعنی در نوازندگی بسیار ماهر است . همینکه شنونده ای نیابد آن وقت چنگ ، بارِ دوش او می شود . [ «بیست و چار» ، اشاره است به شعب بیست و چهارگانه موسیقی از دوازده مقام اصلی موسیقی قدیم . یعنی هر مقام دارای دو شعبه بود . بدین اسامی : دوگاه ، سه گاه ، چهارگاه ، پنجگاه ، عُشَیران ، نوروزِ عرب ، ماهور ، نوروزِ خارا ، بیاتی ، حصار ، نهضت ، غُزّال ، اوج ، نیرز ، بُرقَع ، رَکُب ، صبا ، همایون ، زاوُل ، اصفهانک ، بسته نگار ، خوزی ، نهاوند و مُحیّر . از الحان شعب مذکور نشانه ای در دست نیست لیکن نام بسیاری از آنها در موسیقی امروز ملاحظه می شود ( واژه نامه موسیقی ایران زمین ، ج 1 ، ص 167 و 168 ) ]
نه حَراره یادش آید ، نه غزل / نه دَه انگشتش بجُنبد در عمل
نه ترانه ای به یادش می آید و نه غزلی . و نه ده انگشت او برای نواختن چنگ به حرکت درمی آید . [ حَراره = ترانه ، سرود / عمل = از اصطلاحات موسیقی و منظور اجرای عملی موسیقی است . به آهنگ سازی و بداهه پردازی و بدیهه سرایی نیز «عمل» گویند ( واژه نامه موسیقی ایران زمین ، ج 2 ، ص 185 ]
گر نبودی گوش های غیب گیر / وحی نآوردی ز گردون یک بشیر
مثال ، اگر گوش هایی نبود که اخبار غیبی را دریافت کند . هیچ پیامبری از آسمان کلام وحی نمی آورد . [ بشیر = بشارت دهنده ، در اینجا مراد پیامبر است ]
ور نبودی دیدهای صُنع بین / نه فلک گشتی ، نه خندیدی زمین
مثال دیگر ، اگر چشم هایی نبود که آثار آفرینش الهی را مشاهده کند . نه فلک می گشت و نه زمین می خندید . یعنی همۀ جهان به خاطر انسان خلق شده است .
آن دَمِ لَولاک این باشد که کار / از برایِ چشمِ تیز است و نَظار
حدیث لولاک بدین جهت است که بگوید آفرینش به خاطر چشم بصیر و بینای انسان صورت گرفته است . [ نَظار = بسیار نگرنده و بینا / حدیث لولاک = شرح بیت 974 دفتر دوم ]
عامه را از عشق همخوابه و طَبَق / کی بُوَد پروای عشقِ صُنعِ حق ؟
عامۀ مردم از بس در فکر حال و هوای شهوت جنسی و شکمبارگی هستند مگر ممکن است متوجه عشق آفرینش حق باشند . یعنی عاشقانه به صُنعِ الهی نمی نگرند . [ طَبَق = سینی ، ظرف غذا ، در اینجا منظور خودِ غذا ]
آبِ تُتماجی نریزی در تَغار / تا سگی چندی نباشد طُعمه خوار
مثلاََ اگر چند سگِ خورنده غذا نباشد . تو طعمه ای در ظرف نمی گذاری . [ تُتماج = نوعی آش که با آرد گندم می پزند ، در اینجا منظور طعمه و غذا ]
رَو ، سگِ کهفِ خداوندیش باش / تا رَهانَد زین تَغارت اِصطفاش
برو سگِ کهف الوهیّت خداوند باش تا گزینش خداوند ، تو را از ظرف غذاهای دنیوی نجات دهد . یعنی تو را از وابستگی های حیوانی برهاند و در زمرۀ عارفان قرار دهد .
چونکه دزدیهای بی رحمانه گفت / که کنند آن دَرزیان اندر نهفت
وقتی نقّال از دزدی های بی رحمانه صنف خیّاط حکایاتی نقل کرد و توضیح داد که آنان مخفیانه به زیان مشتریان پارچه ها را می دزدیدند . [ ادامه معنا در بیت بعد ]
اندر آن هَنگامه ، تُرکی از خِطا / سخت طَیره شد ز کشفِ آن غِطا
در آن معرکه تُرکی از اهالی خَتا از فاش شدن این راز به شدّت عصبانی شد . [ خِطا = همان خَتا است ، ناحیه ای در چین شمالی / طیره شدن = خشمگین شدن / غِطا = پرده ]
شب چو روزِ رستخیز آن رازها / کشف می کرد از پیِ اهلِ نُها
نقّال در اثنای شب آن رازها را مانند روز قیامت برای خردمندان افشا می کرد . [ اهل نُها = اهل نهی ، خردمندان ، صاحبان عقول ]
هر کجا آیی تو در جنگی فراز / بینی آنجا دو عدو در کشفِ راز
اگر به محلی نزدیک شدی و دیدی که دو دشمن با یکدیگر نزاع می کنند و رازهای پوشیده یکدیگر را فاش می کنند . [ ادامه معنا در بیت بعد ]
آن زمان را محشرِِ مذکور دان / و آن گلویِ رازگو را صُور دان
باید بدانی که آن لحظه ، لحظه رستاخیز است . و آن گلوهایی که اسرار یکدیگر را فاش می کنند به منزلۀ صُورِ اسرافیل هستند .
که خدا اسبابِ خشمی ساخته ست / و آن فَضایح را به کوی انداخته ست
خداوند زمینه های خشم آنان را فراهم ساخته است و بدین ترتیب آن زشتی ها را فاش کرده است . [ افشای رازها در این دنیا نمونۀ ناچیزی است از کشف الاسرار قیامت . ]
بس که غَدرِ دَرزیان را ذکر کرد / حیف آمد تُرک را و خشم و درد
از بس نقّال از حیلۀ خیّاطان سخن گفت . آن تُرکِ ختایی ناراحت و خشمگین و دردمند شد . [ غَدر = مکر و حیله ]
گفت : ای قَصّاص در شهر شما / کیست اُستاتر در این مکر و دَغا ؟
تُرک گفت : جناب نقّال ، در ولایت شما کدام خیّاط در حیله گری و نیرنگبازی ( کِش رفتن پارچه ) از همه ماهرتر است . [ قَصّاص = قصه گو ، نقّال ]
دکلمه اِنَّ اللهَ یُلَقِّنُ الحِکمَةَ علی لِسانِ الواعِظین بِقَدرِهِمَمِ المُستَمعین
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر ششم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات