شرح و تفسیر ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی

شرح و تفسیر ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 445 تا 456

نام حکایت : هلال پنداشتن آن شخص ، خیال را در عهد عمر رضی الله عنه

بخش : 9 از 10

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

ماه رمضان فرا رسیده بود . مردم برای دیدن هلال ماه ، بر کوهی فراز آمده بودند . ناگهان یکی از آن میان به عُمر ( خلیفه دوم مسلمین ) روی کرد و گفت : اینک هلال ماه را در پهنۀ لاجوردین آسمان می بینم . عُمر به آسمان درنگریست ولی هلالی ندید . به آن شخص روی کرد و گفت : این چه را که تو به شکل هلال می بینی در واقع هلال نیست بلکه خیالِ یاوۀ تو است . زیرا که من به …

متن کامل حکایت هلال پنداشتن آن شخص ، خیال را در عهد عمر رضی الله عنه را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 445 الی 456

 445) زاهدی را گفت یاری : در عمل / کم گِری تا چشم را نآید خَلَل

446) گفت زاهد : از دو بیرون نیست حال / چشم بیند یا نبیند آن جمال

447) گر ببیند نورِ حق ، خود چه غم است ؟ / در وصالِ حق ، دو دیده چه کم است

448) ور نخواهد دید حق را گو : برو / این چنین چشمِ شقی گو : کور شو

449) غم مخور از دیده ، کآن عیسی تو راست / چَپ مرو ، تا بخشدت در چشمِ راست

450) عیسیِ روحِ تو با تو حاضر است / نصرت از وی خواه ، کو خوش ناصر است

451) لیک بیگارِ تنِ پُر استخوان / بر دلِ عیسی مَنِه تو هر زمان

452) همچو آن ابله که اندر داستان / ذکرِ او کردیم بهرِ راستان

453) زندگیِ تن ، مجو از عیسی ات / کامِ فرعونی مخواه از موسی ات

454) بر دلِ خود کم نِه اندیشۀ معاش / عیش ، کم نآید ، تو بر درگاه باش

455) این بدن ، خرگاه آمد روح را / یا مثال کشتئی مر نوح را

456) تُرک چون باشد ، بیابد خرگهی / خاصه چون باشد عزیزِ درگهی

شرح و تفسیر ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی

زاهدی را گفت یاری : در عمل / کم گِری تا چشم را نآید خَلَل


دوستی با پارسایی گفت : هنگامِ عبادت کمتر گریه کن تا چشمت دچار آسیب نشود .

خلاصۀ داستان :

پارسایی بس می گریست . دوستش بدو گفت : اینقدر گریه نکن که به چشمانت گزند رسد . پارسا گفت : این چشمانم یا حق را مشاهده کند و یا مشاهده نکند . اگر دیدگانم جمال حق را نبیند . اندوهی بر آن نخورم .

مأخذ این حکایت ، روایتی است در طبقات ابن سعد ، جزو دوم ، قسمِ دوم ، ص 85 که ترجمه فارسی آن این است : یکی از اصحاب پیامبر (ص) بینایی چشمانش از میان رفته بود . اصحاب به عیادت او رفتند . او “فت : من چشمانم را برای این دوست داشتم که به جمالِ با کمال پیامبر (ص) نگاه کنم .

نظیر این داستان ، حکایتی است که در کتاب البیان والتبیین جاحظ ، ج 3 ، ص 150 ، طبع مصر آمده است . و نیز حکایتی در تمهیدات عین القضاة ، ص 10 ، طبع شیراز آمده است : آن نشنیده ای که روزی جانِ پاکِ مصطفی را وعده در رسید که تا پیش حق تعالی برند . عبالله انصاری را نزدیک پدر رفت و خبر کرد از رفتن پیغمبر ، پدرش گفت که نخواهم که پس از مصطفی (ص) دیدۀ من کس را بیند . دعا کرد : خدایا چشمِ مرا کور کن . از حق تعالی ندا آمد و در ساعت کور شد . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 48 و 49 )

مولانا در این حکایت می گوید : که وقتی روح ، تیره و ناسالم است . جشم ارزشی ندارد . ارزش جسم به صفای باطن است . برای همین است که می گوید : دیده ای که حق را نبیند کور بِه .

گفت زاهد : از دو بیرون نیست حال / چشم بیند یا نبیند آن جمال


پارسا گفت : از دو حال خارج نیست . چشمِ من ، یا جمال حق را خواهد دید و یا نخواهد دید .

گر ببیند نورِ حق ، خود چه غم است ؟ / در وصالِ حق ، دو دیده چه کم است


اگر چشمِ من نورِ حق را ببیند . پس ، از آسیب و گزندی که به چشمانم می رسد . چه غمی است ؟ و در برابر وصالِ حق ، نثار کردن دو چشم بسیار ناچیز و بی ارزش است .

ور نخواهد دید حق را گو : برو / این چنین چشمِ شقی گو : کور شو


و اگر چشمِ تو نخواهد که حق تعالی را مشاهده کند . بگو ، برو . یعنی حالا که آمادگی دیدارِ حق را نداری . از من دور شو . به چنین چشمِ نگون بختی ، بگو : کور شو .

غم مخور از دیده ، کآن عیسی تو راست / چَپ مرو ، تا بخشدت در چشمِ راست


به خاطرِ آسیب دیدن چشم ، اندوه مخور . زیرا آن عیسی با تو همراه است . به سمتِ چپ و کژی مرو تا دو چشمِ راست به تو عطا کند . یعنی دو چشمی که لوچ و یا کور نباشد و بتواند حقیقت را آنسان که هست مشاهده کند . [ عیسی در بیت فوق ، کنایه از روح است . مقصود این است که اگر به چشمِ ظاهر و جسمانی آسیب وارد شود . چون روح ، صاف و بی آلایش باشد می تواند مانند حضرت مسیح (ع) کوری ظاهری چشم را شفا بخشد . و نقص آن را با گشودن دیدۀ باطن جبران کند . این بیت نیز بیانگر یکی از مبانی عرفانی مولاناست که باید از تن و نفسانیات در راهِ صفا و درخشش روح خرج کرد . چنانکه این معنا در ابیات بعدی بسط می یابد . ]

عیسیِ روحِ تو با تو حاضر است / نصرت از وی خواه ، کو خوش ناصر است


عیسای روحِ تو همواره همراهِ تو است و در تو حضور دارد . از او یاری بخواه که او یاور بسیار خوبی است . [ عیسی روح ، در اینجا اضافۀ تشبیهی است نه اضافۀ اختصاصی . یعنی روحی که همچون عیسی ، پاک و با صفاست و منظور همان روحِ لطیف و مفارق از عالمِ ماده و مدّت است . ]

لیک بیگارِ تنِ پُر استخوان / بر دلِ عیسی مَنِه تو هر زمان


لیکن با کار و زحمت بی مزد برای این تنِ آکنده از استخوان ، هر لحظه بر دلِ عیسای روح بارِ تحمیل قرار مده . [ زیرا پرداختن به جسمِ مادّی ، روح را به زنجیرهای گرانِ وابستگی و تیرگیِ این جهانی گرفتار می سازد . ]

همچو آن ابله که اندر داستان / ذکرِ او کردیم بهرِ راستان


مانند آن نادانی که داستان او را برای افراد حقیقت طلب نقل کردیم . [ حکایت التماس کردن همراه عیسی ، زنده کردن استخوانها را از عیسی ]

زندگیِ تن ، مجو از عیسی ات / کامِ فرعونی مخواه از موسی ات


از عیسای روحت ، زندگی و عیش جسمانی تقاضا مکن . و از موسایت خواسته های فرعونی مخواه . [ موسی و فرعون در این بیت تعبیر دیگری است از تقابل جنبه های روحانی و مادّی انسان ، این دو نیروی حق و باطل همواره در درون و برون آدمی در جدال و کشاکش هستند . با این ملاحظه در تعابیر صوفیه ، موسی و فرعون همیشه در باطن آدمی وجود دارند و در تقابل یکدیگر حرکت می کنند و این رمزی است از دو جنبۀ متضاد انسان ، شمس تبریزی در این باب می گوید : « در تو فرعون سرکرد ، موسی آمد او را راند . فرعون آمد موسی رفت . این ، دلیل کند بر تلوّن . تا کی باشد . ود موسی را همچنین بگیر تا فرعون ، دیگر نیاید . ( مقالات شمس ، ص 137 و 138 ) ]

 

بر دلِ خود کم نِه اندیشۀ معاش / عیش ، کم نآید ، تو بر درگاه باش


اینقدر در اندیشۀ معاش مباش و دل بدان مسپار . زیرا مایۀ زندگی و معاش کاستی نمی گیرد . تو فقط ملازم درگاه حق باش . [ اکبرآبادی معتقد است که این بیت اشاره به آیه 132 سوره طه است . « تو کسانت را به نماز فرمان ده و خود نیز بر نماز و ذکر حق شکیبا باش . ما از تو روزی کسی را نمی خواهیم بلکه ما به تو و دیگران روزی می دهیم و فرجامِ نیک از پرواست » ]

این بدن ، خرگاه آمد روح را / یا مثال کشتئی مر نوح را


این جسم در مَثَل مانند خرگاه و خیمه روح است . و یا مانند کشتی است برای حضرا نوح (ع) .

تُرک چون باشد ، بیابد خرگهی / خاصه چون باشد عزیزِ درگهی


اگر کسی واقعا ترکمان باشد حتما خیمه و سیاه چادری برای خود پیدا می کند . به ویژه که آن شخص از مقربانِ درگاه نیز باشد . ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 61 ) . [ دو بیت اخیر می گوید : روح ، جسم را به عنوان وسیله در این دنیا در اختیار دارد . جسم برای روح مانند خیمه یا کشتی است که آدمی در آن موقتاََ سکونت می کند . از بیت اخیر مستفاد می شود که روح کالبدهای مختلفی خواهد یافت . از کالبد عنصری درمی آید و به کالبد برزخی و مثالی وارد می شود . ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی

دکلمه ترساندن شخصی زاهدی را که کم گریه کن تا کور نشوی

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟