حکایت مرد بازرگان و طوطی

 

 


حکایت مرد بازرگان و طوطی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر حکایت مرد بازرگان و طوطی

خلاصه حکایت مرد بازرگان و طوطی

بازرگانی ، طوطی زیبا در قفس داشت . روزی برای تجارت ، آهنگ سفر به هندوستان کرد و پیش از رفتن ، همه اهل خانه را فراخواند و گفت : برای شما از این سفر چه ارمغانی آورم ؟ هر یک از بستگان چیزی درخواست کرد . وقتی نوبت به طوطی رسید بدو گفت : تو چه تحفه ای می خواهی ؟ طوطی گفت : وقتی که به هندوستان رسیدی و طوطیان همنوع مرا دیدی . حال مرا برای آنان بازگو کن و بگو که قضا و قدر مرا در زندان قفس افکنده و اینک از شما استمداد می جوید . آیا این رواست که شما خوش و خرم پرواز کنید و من ، مهجور و غمزده در کنج قفس باشم ؟ بازرگان به هندوستان رفت و همینکه پیام طوطی را به دوستانش رسانید . یکی از طوطیان از شاخه درخت بر زمین افتاد و مُرد . بازرگان از گفتن این پیغام پشیمان شد . وقتی به وطن خود بازگشت . تحفه های موعود را به هریک از بستگانش تقدیم کرد . و سرانجام طوطی گفت : پس ارمغان من کو ؟ بازرگان گفت : من از رساندن پیام تو پشیمان هستم . طوطی گفت : علت پشیمانی تو چیست ؟ بازرگان گفت : وقتی پیغامت را رساندم یکی از طوطیان در دم بر زمین افتاد و جان داد . در این هنگام طوطی قفس نشین لرزید و بر کف قفس افتاد . و بازرگان از شدت ناراحتی سینه چاک کرد و وقتی طوطیک بیچاره را از قفس بیرون انداخت آن پرنده مرده وش به پرواز درآمد و جان خود را نجات داد . ماخذ این قصه در قرن ششم شهرت داشته و خاقانی در تحفةالعراقین بدان اشاره کرده است .

اصل حکایت : در روزگار سلیمان (ع) شخصی در بازار مرغکی خرید که او را هزاردستان گویند . آن مرغک را به خانه برد و آنچه شرط او بود از قفس و جای و آب و علف بساخت و به آواز او مستانس می بود . یک روز مرغکی بیامد هم از جنس او و بر قفس نشست و چیزی به قفس او فرو گفت . آن مرغک نیز بانگ نکرد و مَرد ، آن قفس برگرفت و پیش سلیمان آورد و گفت : ای رسول الله ، این مرغک ضعیف را به بهای گران بخریدم و به آنچه شرط اول است از جای و آب و علف قیام نموده تا برای من بانگ کند . روزی چند بانگ کرد و مرغکی بیامد و چیزی به قفس او فرو گفت . این مرغک گنگ شد . از او بپرس تا چرا اول بانگ کرد و اکنون نمی کند و آن مرغک را چه بانگ نمی کنی ؟ مرغک گفت : یا رسول الله ، من مرغی بودم هرگر دام و دانه صیاد نادیده و صیادی بیامد و در رهگذر من دامی بگسترد و دانه چند در آن دام فشاند . من چشم حرص باز کردم و دانه بدیدم و چشم عبرت باز نکردم تا دام بدیدمی . به طمع دانه در دام شدم به دانه نارسیده در دام افتادم . پایم به دام بسته شد و دانه بدست نیامد . چون مرغ به طمع دانه در دام آید صیاد مرا بگرفت از جفت و بچه جدا کرد و به بازار آورد . این مرد مرا بخرید و در زندان قفس بازداشت . من از سوز درد فرقت نالیدن گرفتم . او از سر غفلت و شهوت ، سماع می کرد و از درد من غافل و بی خبر . آن مرغک بیامد مرا گفت : ای بیچاره چند نالی که سبب حبس تو این ناله توست . من عهد کرده ام که تا در این زندان باشم نیز ننالم . سلیمان (ع) بخندید و مرد را گفت : ای مرغک می گوید عهد کرده ام که تا در زندان باشم نیز ننالم . مرد قفس پیش خواست و در او بر کشید و مرغ را رها کرد و گفت : من این را از برای آواز دارم . چون مرا بانگ نخواهد کرد او را چه خواهم کرد . ( قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 19 )

این حکایت از حکایات بس شیرین و جذاب و پر نکته مثنوی معنوی است که مولانا با بیانی شیوا و کلامی بس زیبا بازگو کرده است .

محور اساسی این حکایت موت ارادی و گسستن از تعلقات غیر خدایی و رها شدن از خویشتن کاذب خود و نهایتا به مقام فناء رسیدن است . به اعتقاد اکابر صوفیه و اعاظم عرفا . فناء نتیجه فضل و رحمت الهی است . در این حکایت طوطی قفس نشین ، تمثیل سالک طالبی است که می خواهد از قفس کالبد و مقتضیات آن رها شود . ضمنا در بیت 1830 نکته ای بس نغز در مسائل ارشادی و تربیتی آورده که برای عموم مردم از خواص تا عوام آموزنده است و آن اینکه پند دادن به عمل ، قوی تر و مقبول تر از موعظه کردن های بی خاصیت لفظی است .


شرح و تفسیر بخشهای ” حکایت مرد بازرگان و طوطی ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

بخش اول : رفتن بازرگان به هندوستان و پیغام طوطی

بخش دوم : صفت اَجنِحهََ طیورِ عقولِ الهی

بخش سوم : دیدن خواجه ، طوطیان هندوستان و رسانیدن پیغام طوطی

بخش چهارم : بیان تفسیر قول فریدالدین عطار

بخش پنجم : تعظیم ساحران ، مر موسی را که چه فرمایی

بخش ششم : باز گفتن بازرگان ، با طوطی آنچه دید از طوطیان هندوستان

بخش هفتم : شنیدن آن طوطی و مردن در قفس و نوحه خواجه بر وی

بخش هشتم : بیان تفسیر قول حکیم

بخش نهم : رجوع به حکایت خواجه تاجر و طوطی

بخش دهم : برون انداختن مرد تاجر ، طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده

بخش یازدهم : وداع کردن طوطی با خواجه و پریدن او

بخش دوازدهم : مضرت تعظیم خلق و انگشت نمای شدن

بخش سیزدهم : بیان تفسیر ماشاءالله کان

Tags:

اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟